از روزی که حدود چهار سال پیش به اهواز اومدم و مسئولیت اجرایی مدیریت مدرسهی علمیه را عهده دار شدم، مسائل و مشکلات کوچک و بزرگ زیادی برام پیش اومد و با هر کدمشون به گونهای کنار اومدم. وقتی اهواز اومدم محاسنم کاملاً سیاه بود و در این مدت کم عمده موهای سر و صورتم سفید گشت. باور بفرمایید اگر اهل دکتر و معالجه بودم دهتا مرض هم برام تشخیص میداد و میگفت مال درون ریزی مشکلات است، خودم حس میکنم که دچار ناراحتی و افسردگی شدم و شادابی و شوخ طبعی گذشته را دیگه ندارم. اکثر مشکلات به گونهای است که نمیشه بیانشون کنم و جز خواص، کسی ازشون اطلاعی نداره. تصمیم گرفتم برای دل خودم هم که شده یه بخش خصوصی تو وبلاگم راه بندازم که تو اون بعضی چیزها را که میشه نوشت، بنویسم تا بلکه مرهمی بر زخمهای جانم باشد. البته رمز ورود برای دیدن درد دلها را به بعضی از دوستان خواهم داد و الا بی اثر خواهد بود.
این عکس فقط چند ماه قبل از اومدن به اهواز در شهر مقدس قم گرفته شده تا شاهدی بر ادعایم باشد.