یک سالگی زهرا

پارسال توی چنین روزی یه پست نوشتم تحت عنوان انتظار به سر آمد ، خبر تولد زهرا بود، البته از نظر تاریخ قمری تولدش روز آخر ذی الحجه بود (یک روز قبل از محرم) امسال به احترام ایام محرم و علی رغم اینکه بنده اساساً با جشن تولد مخالفم، یه شیرینی مختصری گرفتیم و با اعضای خانوده به عنوان سالگرد تولد زهرا خوردیم. عکسهای پارسال را توی همون پست گذاشتم و امسال به مناسبت یک سالگی زهرا یه سری عکس ازش گرفتم که براتون میارم، البته امسال تبدیل به وروجک شلوغی شده و تقریباً چیزی توی خونه نمونده که ایشان دستکاری نکرده باشه. ادامه مطلب »

عاشورای حسینی

فرا رسیدن روز حزن و اندوه و ماتم اهل بیت عصمت و طهارت را به کلیه پیروان آنان تسلیت عرض مینمایم.عاشورا

ایام محرم

فرا رسیدن ایام حزن و انده و سوگواری محرم الحرام را به همه عزیزان تسلیت عرض میکنم و از همه شما التماس دعای خیر دارم، بویژه که امشب با یه دکتر مصری آشنا شدم که مدتی است تحقیقاتی در باره مذاهب کرده، سوالات و شبهاتی در باره مذهب اهل بیت علیهم السلام داشت، الحمد لله از پاسخهای داده شده قانع شده و فقط مونده مرحله سخت انتقال مذهب و اعلام برائت از دشمنان اهل بیت که سپردم به دوستان مستبصر مصری که با ایشان در ارتباط باشند. ان شاء الله به برکت دعای شما این بنده خدا هم سوار کشتی نجات شود.

دیدار مستبصر ایرانی

این روزها و بعد از رفتن مستبصر مصری، همه فکر و ذکر دوستان و صحبتها دور اومدن ایشان و حرف و حدیثهای او بوده، توی این حال و هوا بودم که دیروز از مرکز مدیریت زنگ زدن و گفتن یه مستبصر هست به نام سلمان حدادی که اومده اهواز، میخواهید مدرسه شما هم برنامه داشته باشه؟ من از خدا خواسته زود قبول کردم و زنگ زدم به معاون تهذیب که هماهنگی برنامه را انجام بده و قرار بر ساعت ۱۰:۳۰ صبح امروز شد، طلاب هم با اشتیاق توی جلسه شرکت کردن، و خلاصه جلسه بسیار خوبی بود، بویژه که در جریان قصه استبصار و آزار و اذیتی که کشیده بود، ذکر مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها به میون اومد و اشک همه را در اورد. هنوز عکسی به دستم نرسیده، اگه عکس بهم بدن براتون میذارم، گفتم تا دیر نشده، پستش را بنویسم، چون تجربه ثابت کرده که اگه از یه جریانی، یکی دو روز بگذره، دیگه حس نوشتنش از بین میره. ادامه مطلب »

ایام دهه ولایت

سید محمد الحسینیمدتی میشه که اصلاً فرصت نمیکنم یه دستی به وبلاگم بزنم، حتی اعیاد بزرگی را نشد که یه تبریک خشک و خالی بگم. معمولاً هر سال، مهر ماه سرم خیلی شلوغ میشه، امسال یه میهمان عزیزی از مصر داشتم، باورش برام سخت بود که با کسی ملاقات کنم که هزاران کیلومتر ازم فاصله داشته باشه و تنها راه ارتباطیمون قبل از این، اینترنت بوده. اینترنتی که دنیای وسیع را تبدیل به دهکده ای کوچک کرده، این دوست عزیز، سیدی هست از سلاله پاک رسول الله صلی الله علیه و آله، که فاصله قرون متمادی با اجدادش و جور جائرین و ستمگران تاریخ، او و بسیاری از نوادگان اهل بیت را از مسیر اصلی خارج کرده و در صف اهل سنت، البته اهل سنت محب اهل بیت و بدون تبری از دشمنان آنان قرار داده، باید دقت کنیم که کسی از اهل سنت نیست که با اهل بیت دشمن باشد و خودشان نیز در فقهشان، دشمنان اهل بیت را ناصبی میدانند اما مشکلشون اینه که در اثر تبلیغات وسیع بنی امیه، شناختی از دشمنان واقعی اهل بیت پیدا نکرده اند و الا اگر این حجاب و مشکل از چشم و گوش آنان برداشته شود، بی درنگ از دشمن اهل بیت، هر مقام و جایگاهی داشته باشد، تبری خواهند جست. ادامه مطلب »

خرید منزل

از حدود سه سال قبل که منزلی به مساحت ۱۵۰ متر جهت توسعه مسجد خریداری کردیم، تا به حال با همه همسایگان مسجد، جهت خرید منزل و توسعه بیشتر، مذاکره کردیم، اما متأسفانه کسی حاضر به فروش نیست یا برای رد کردنمون، یه قیمتی میگفتن که …

پس از تکمیل پول خرید منرل ۱۵۰ متری، تعدادی از مومنین با اصرار، مبالغی را برای توسعه مسجد دادن که عمده مبلغ را خانم متدین خیری دادند که حدود یک سال پس از دادن مبلغ، به رحمت ایزدی پیوست و اکنون بیش از یک سال از فوت ایشان میگذرد. با وضعیت تورم و بی ثباتی قیمت مسکن، نگه داشتن پول به این صورت، به صلاح نبود، پس از مشورت، تصمیم گرفته شد که با این مبالغ منزلی برای سرمایه گذاری خریده شود، هر چند متصل به مسجد نباشد، عایدات این منزل برای مسجد خرج شود و در صورتی که یکی از همسایگان مسجد، تصمیم به فروش بگیرد، منزل، فروخته شده و مبلغش خرج توسعه مسجد گردد. منزلی در ردیف روبروی مسجد به مساحت ۷۵ متر متر و به مبلغ ۵۷ میلیون تومان، جهت فروش گذاشته بودند که قرار شد به این منظور خریداری شود و به حمد الله امشب، که شب عید سعید قربان هست، قولنامه نوشته شد و چک اول آن به مبلغ ۳۰ میلیون تومان و به تاریخ ۲۸ مهرماه داده شد، چک از بنده بود و در صورتی که روز یک شنبه اثری از من ندیدید، بدانید که در زندان گرفتار شده ام 😀 .

دوستان عزیز، جهت مشارکت در این امر خیر میتوانید، مبالغ خود را به صورت آنلاین و با استفاده از کارت کلیه بانکهای عضو شتاب پرداخت نمایید. اجرکم عند الله.

جهت پرداخت، کلیک کنید.

شکایت از بسیج.!!!

روز چهارشنبه ۱۷ مهرماه جهت مشورت در خصوص خرید منزلی برای مسجد حضرت علی علیه السلام، نزد حضرت آیت الله سید طیب موسوی رفتم، ایشان تا حرف مسجد را پیش آوردم، فرمودند که اهالی محل از شما شاکی هستند، علت شکایت را هم ایجاد سر و صدا و مزاحمت شدید اعلام نمودند، بنده که از فعالیتهای مسجد کاملاً اطلاع داشته و از رعایت کلیه نکات مطمئن بودم، بدون معطلی و با قاطعیت عرض کردم که این مطلب کذب محض است و غیر از اذان، هیچ گونه صدایی از بلندگوی مسجد شنیده نمیشود. بعد از آن از شاکیان سوال کردم، ایشان نامه ای را نشان دادند که به امضای تعدادی از همسایه های مسجد رسیده بود. اما چه افرادی؟ 😀 افرادی که در این ۵ سال که بنده امامت مسجد را به عهده داشتم، حتی یک بار هم وارد مسجد نشده و اساساً تعدادی از آنها افرادی بی نماز هستند، یکی از همین برادران امضاء کننده، ظهر روز ماه مبارک رمضان، در حال کباب کردن ماهی در خیابان، توسط بنده و مومنینی که پس از نماز ظهر و عصر از مسجد خارخ شدند، مشاهده شده که ان شاء الله برای افطار آماده میکردند. 😀  در بین افراد، برادران معتاد و شراب خور هم دیده میشوند. 😀 جالب این است که وقت مطرح کردن مسئله، به آنها گفته شده که به امام جماعت مسجد هم اطلاع دهید که آورنده نامه اعلام میکند که ما امام جماعت را اصلاً قبول نداریم. 😀 واقعاً چه دوره ای شده.!!! اراذل و اوباش و بی نمازها و شراب خورها، کسانی که حتی یک بار با امام جماعت رو در رو نشده و تکلمی با ایشان نداشته اند، ایشان را قبول ندارند. 😀 برچه اساسی، من نمیدانم. در نامه عنوان کرده اند که چون مسجد در منطقه مسکونی واقع شده، نباید بسیج داشته باشد، این مطلب واقعاً ناشی از بی اطلاعی آنهاست. مگر مساجد دیگر در بیابانهای اطراف شهر ساخته شده اند که این مسجد در منطقه مسکونی است؟ 😀 به هر حال ما که کلی به این جریان خندیدیم و برای ادخال سرور، تصویر شکایتنامه را برایتان میگذارم. برای حل مشکلشان هم بنده به حضرت آیت الله، عرض کردم که همین نامه را عیناً به سپاه ببرند تا ان شاء الله مسئولین امر برای انتقال پایگاه های برادران و خواهران از مناطق مسکونی به مناطق بیابانی اقدام نمایند. 😀 ادامه مطلب »

مرز آزادی بیان کجاست؟!!!

واژه آزادی از الفاظی است که جذابیت خاصی دارد و اقسام آن مورد استفاده گسترده اقشار مختلف و شخصیتها قرار میگیرد. عمده ترین اقسام آن آزادی اندیشه و بیان است، که استفاده بیشتری هم دارد. با پیشرفت تکنولوژی و به عرصه اومدن اینترنت و ماهواره، افراد با دیدن عملکرد مدعیان آزادی و کشورهایی که خودشون را مهد آزادی میدونن، این لفظ خوب و مقدس معانی دیگری پیدا کرده. برای نمونه مواردی را ذکر میکنم: آزادی بیان یعنی اینکه افرادی که با من موافقند و بیاناتی در تعریف و تمجید من بگویند، آزادند آن مطالب را به همه اعلام نمایند. در این راستا مدعیان دروغین آزادی بیان، افراد هتاکی که به مقدسترین مقدسات  بیش از یک میلیارد نفر، توهین میکنند را در کارشان آزاد میگذارند و با وقاحت تمام از آنها حمایت مینمایند، از آن سو اگر کسی در مورد واقعه هلوکاست تحقیقی کند یا آن را انکار یا تمسخر کند، به اشد مجازات، محکوم میگردد. باز همین حامیان و مدعیان آزادی بیان شبکه های خبری مختلفی از جمله العالم را قطع کرده اند، اما اگر شبکه ای از آنها دچار اختلالی شود، فریاد نقض آزادی بیانشان گوش فلک را کر خواهد کرد.

آزادی انتخاب نوع پوشش در کشورهای مهد دموکراسی و آزادی به معنی آزادی در برداشتن پوشش است و در همین کشورها، زنان مسلمان اجازه استفاده از روسری را ندارند.!!!

غرض از نوشتن این پست این است که جریانی در همین مایه ها برای خودم اتفاق افتاد و پستی قبل از این منتشر کردم که به گوشه قبای یک آقای بزرگواری میخورد و انتقادی از ایشان را در بر داشت، این شخص اتفاقاً خیلی از آزادی بیان و اندیشه سخن میگوید و جو آزادی، بسیار در ایشان تأثیر گذاشته است. به محض انتشار آن پست، عصبانی شده و خواستار حذفش شد.!!! بنده در ابتدا مقاومت کرده و انتشار آن را در راستای آزادی بیان دانستم. 😀 از ایشان خواستم که جوابیه بنویسد و نه به عنوان نظر بلکه به عنوان پست مستقل و بدون ویرایش، حاضر به انتشار آن شدم، اما متأسفانه مورد قبول ایشان نشده و نهایتاً با اصرار ایشان و علی رغم میل باطنی خود، آن پست را از انتشار عمومی برداشتم. به امید روزی که واقعاً اعتدال را در اعمال و رفتارمان قرار دهیم و فقط به شعار و حرف اکتفا نکنیم.

شهادت مظلومانه جواد الائمه

شهادت جانگداز نهمین اختر آسمان امامت و ولایت، حضرت امام محمد تقی، جواد الائمه علیه السلام را تسلیت عرض مینمایم.

شهادت امام جواد

زیارت حضرت دانیال نبی

از چند روز قبل، بسیج خواهران مسجد، برنامه اردوی یک روزه به مقصد شهر شوش و یادمان شهدای فتح المبین را داشتند، از طرف سپاه بهشون اعلام شده که برای جلوگیری از مشکلات احتمالی، یکی از آقایان، همراه کاروان باشد. تقریباً کسی حاضر نشد باهاشون بره، البته بنده هم موافق نبودم که در جمع زنانه، آقایی حاضر بشه. برای همین به یکی از دوستان پیشنهاد کردم که با یه ماشین دیگه برای اسکورت اونها بریم. 😀 پیشنهاد مورد قبول واقع شد، ساعت حرکت خواهران ۷:۳۰ صبح امروز اعلام شد و نهایتاً تا همه جمع شدن، حدود ساعت ۸ و خورده ای به راه افتادند. اولین ساعتی که من میتونستم برم، ساعت ۱۰:۳۰ بود. بعد از درس، اون هم اگه کسی کاری نداشته باشه، البته پنج شنبه ها معمولاً بعد از درس کسی نمیمونه که کاری داشته باشه، اما اوایل سال تحصیلی، معمولاً مراجعات زیاده. بالاخره حدود ساعت ۱۱ گروه اسکورت حرکت کرد. 😀 نماز ظهر و عصر را در مسجد روستایی که توی مسیر بود، خوندیم. وقتی به شوش رسیدیم که خواهران از فتح المبین برگشته بودن و مشغول خوردن ناهار در یک پارک بودند، گروه اسکورت با رعایت فاصله مناسب، در همان پارک مستقر شده و ناهار توسط محارم اعضای گروه اسکورت برای ما ارسال شد. بعد از ناهار اونها به سمت اهواز حرکت کردند و ما به زیارت حضرت دانیال رفتیم. چند تا عکس اونجا گرفتیم که با توضیحات خدمتتون ارائه میدم.حضرت دانیال ادامه مطلب »