شکستن کتف مدیر داخلی

سعید چمن نژادیانامروز، روز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام است و طبق معمول سالهای گذشته، مراسم عزاداری و سینه زنی در مدرسه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام، برگزار شد. مراسمی که شرکت عموم مردم در آن آزاد است و اختصاص به طلاب نداره. از روز قبل تعدادی از طلاب تو مدرسه مستقر میشن و کارهای تزیین و آماده کردن سیستم صوتی و منتقل کردن فرشهای حجره ها به حیاط مدرسه را تا پاسی از شب شهادت انجام میدن، یکی از افرادی که معمولاً حضور مرتب داره، آقای سعید چمن نژادیان هست که توی لینکها به نام مدیر داخلی، میتونید وبلاگش را ببینید. قبلاً هم پستی تحت عنوان معرفی مدیر داخلی نوشته بودم و ایشان را معرفی کردم، اما امسال ایشان در جمع ما نبود، خیلی احساساتی نشید، ما از این شانسها نداریم که به طور کامل از دستش بدهیم. 😀 سه روز قبل و در روز جمعه، در اثر حادثه ای هنگام بازی فوتبال، کتف ایشان به طرز وحشتناکی شکست و امروز برای عمل جراحی اتصال استخوانها با پلاتین، بستری شد. برای ایشان آرزوی صحت و سلامتی و بهبود سریع داریم.

سالروز تخریب بقیع مقدس

اگر اون روز همه مسلمانان متحد میشدند و جلوی جنایت تخریب بقیع را میگرفتند، الان شاهد کشت و کشتار و فتنه در کشورهای مختلف اسلامی نبودیم. هشت شوال، سالروز تخریب بارگاه ملکوتی ائمه، و روز جهانی بقیع را تسلیت عرض مینمایم.

بقیع

حال امروز و امشب

امروز روز عید سعید فطر بود، اول صبح، وقت اذان رفتم مسجد، نماز جماعت برگزار شد، تقریباً افراد هر روز اومده بودن و هنوز حال و هوای ماه مبارک رمضان حاکم بود. بعد از نماز برگشتم منزل و شروع کردم به جمع و جور کردن منزل، وقتی دیدم کسی مشارکت نمیکنه، خستگی عارض شد و نشستم پای سیستم و شروع به مطالعه کردم، برای خطبه نماز عید مطلب مناسبی میخواستم، قرار بود حدودای ساعت ۸ صبح، نماز عید را تو مسجد اقامه کنم، ده دقیقه به ۸ وارد مسجد شدم، تقریباً مسجد پر جمعیت بود و وقت اقامه نماز دیگه کامل پر شد و جای خالی نداشت، نماز و خطبه هم تموم شد و طبق سنت همیشگی مسجد، برای صبحانه کاسه های یک بار مصرف حاوی شیربرنج به نمازگزاران دادن. بعد نماز، تعداد زیادی از نمازگزاران جهت تبریک عید اطرافم جمع شده بودن، روز عید فطر معمولاً روز شلوغی است و توی اهواز دید و بازدیدها خیلی زیاد هست، تا شب وضعیت همینطوره، البته روزهای بعد هم دید وبازدیدها ادامه پیدا میکنه، شب وقتی سر آدم خلوت میشه تازه یاد ماه مبارک رمضان میفته، و شب دوم شوال معمولاً شب دلگیری است، چند سال قبل همسر یکی از دوستان فوت کرد و یه بچه ۱۸ ماهه داشت که واقعاً دل آدم براش کباب میشد، بی مادری برای آدم بزرگ سخته چه برسه برای کودک شیر خوار. از پدرش پرسیدم این را چه کار میکنید؟ گفت تو روز مشکلی نداره و دورش شلوغ که هست، بازی میکنه، اما شب که خلوت میشه اول گریه و بهانه گیریش هست. حال ما هم تو شب اول فطر اینچنینه، روز در اثر شلوغی متوجه نیستیم ولی شب تازه میفهمیم چه نعمتی را از دست دادیم. ان شاء الله توفیق پیدا کنیم و این ماه مبارک، آخرین ماه مبارک عمرمون نباشه.

عید سعید فطر

رمضان رفت ولی کاش صفایش نرود

سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود

کاشکی پر شده باشد دلم از نور سحر

همره روزه و افطار، نوایش نرود

عید سعید فطر

مشارکت در ثواب افطاری

شیردر مسجد حضرت علی علیه السلام که بنده توفیق اقامه جماعت دارم، هر سال بعد از نماز مغرب و عشاء با شیر گرم از مومنین روزه دار پذیرایی میشه، پولش را هم افراد خیر تقبل میکنن، کل ماه را شیر میخرن و آخر ماه حساب میکنن، دوستان و اقوامی هستن که از نماز گزاران مسجد نیستن، اما مبلغی را به این کار خیر، اختصاص میدن، گفتم دوستان مجازی هم از این فیض محروم نشن و این مطلب را اعلام کنم تا اگه بخوان مشارکت کنن، مجالی براشون باشه، با تکنولوژی و پیشرفت امروزی، کار خیر و ثواب هم میتونه فراتر از محله و شهر بشه. بدین منظور آدرس درگاه پرداخت آنلاین اعلام میکنم و از همه عزیزان میخوام در این امر ما را یاری کنند. اینطوری با کلاستر از جمع آوری کمک برای فقرا توسط آقا سینا هست. 😀

در ضمن برای سایر امور مسجد هم میتوانید کمک کنید.

برای پرداخت آنلاین با کلیه کارتهای شتاب، کلیک کنید (لطفاً در شرح تراکنش حتماً مورد کمک را قید بفرمایید)

ناکامی در استخر

اَللّهُمَّ ارْزُقْنِى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ وَ الإنابَهَ اِلى دارِ الْخُلُودِ وَ الإسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ

استخراین دعای امام سجاد علیه السلام در شب ۲۷ ماه مبارک رمضان، ماه عزیزی که به سرعت داره میگذره و دو سه شب دیگه ما را در غربتی دردناک تنها میذاره. شبهای ماه مبارک، شبهای دعا و راز و نیاز به درگاه خداوند است. البته ما که از این توفیقات بی نصیبیم و کمترین استفاده را از این سفره پر برکت داریم. توی ماه مبارک یکی دو شب با بعضی دوستان طلبه به استخر میریم، امسال اصلاً نشد که بریم، البته دوستان یک بار رفتند، ولی بنده خیلی خسته بودم و نرفتم. امشب قرار شد بریم استخر، من واقعش خیلی به شنا علاقه دارم اما نه شنای توی استخر، بلکه عاشق شنا در رودخانه هستم و شنا را هم توی رودخانه کارون یاد گرفتم البته اگه استخر برای طلبه ها رزرو شده باشه، معمولاً باهاشون میرم، اما رزرو استخر فقط در طول سال تحصیلی انجام میشه و الان که تعطیلات هست، باید به سانس عمومی بریم، خیلی از سانس عمومی خوشم نمیاد اما به خاطر پسرهام میرم، البته علی را تقریباً با زور اصرار میبرم ولی برادرش معمولاً پایه هست. برنامه ریخته شد و همه چیز مهیا گشت ولی یه مشکل تو کار بود، مشکلی اساسی که نصف شب قابل حل نبود، لباس استخر یا همون شلوار آستین کوتاه 😀 مخصوصم، پیدا نشد. همه جا را گشتیم ولی متأسفانه نتیجه ای حاصل نشد. به امید اینکه تو استخر از این جور وسایل بفروشن، به راه افتادیم، اونجا میفروختن اما متأسفانه آستینهاشون خیلی کوتاه بود 😀 که نپسندیدم. به ناچار بچه ها را روانه کردم و خودم برگشتم به منزل، تو راه با خودم گفتم چه خوب شد که نرفتم، شب ۲۷ ماه مبارک و فضای خلوتی با نبود بچه ها ایجاد شده، یکم بشینم و دعاهای دهه آخر و امشب را مرور کنم و همه عزیزان را دعا کنم، بعضی دوستان را هم که خواستار نوشتن پست بودن را هم شاد کنم. 😀