به اطلاع کلیه دوستان، آشنایان و فامیل میرساند که همانگونه که مستحضرید، این بنده حقیر منزل مختصری در شهر مقدس قم دارم که در این چند سالی که اهواز زندگی میکردم بنا به عللی خالی بوده و در مواقع مختلف در اختیار بعضی از عزیزان قرار داده شده و از دعای خیرشان بهرهمند شدهام. در این سفر به شهر مقدس قم تصمیم به تعمیر مختصری گرفته شد و بعد از تعمیر قصد اجاره دادن منزل را داشتم، لکن چون اصلاً حال و حوصله بنگاه و مستأجر و دردسرهای مربوطه را ندارم و همچنین در مسافرتهایی که برایم پیش میآید سکونت در هتل و مسافرخانه برایم بسیار سخت است، در یک مشورت خانوادگی نتیجه ذیل حاصل شد که به اطلاع میرسد:
مقرر شد که منزل، اجاره یک ساله به کسی داده نشود و در عوض برای دوستان و آشنایانی که قصد زیارت و اقامت موقت در شهر مقدس قم را دارند، اختصاص داده شود، البته با توجه به هزینه سرسام آور نگهداری و همچنین آب و برق و گاز، از این به بعد اقامت در منزل رایگان نمیباشد 😀 و مبلغ مختصری را عزیزان در قبال استفاده میپردازند که بسیار ارزانتر از مسافرخانههاست و راحتی و آسایش خاص یک منزل دربستی را میتوانند در مسافرت تجربه نمایند. ان شاءالله هزینهها، شرایط و همچنین لینک ثبت نام و پرداخت آنلاین متعاقباً اعلام خواهد شد. 😀
جا ماندن از قطار
ما خانوادتاً به دقیقه ۹۰ معروفیم یعنی اگه بخواهیم بریم جایی سر دقیقه حساب میکنیم. شاید این خصلت خوبی باشه اما بعضی وقتا حوادث پیش بینی نشدهای پیش میاد و یه حالگیریهایی ایجاد میکنه. 😀 از جمله اون حوادث، حادثه امروزه، قرار بود امروز بریم قم از مدتها قبل بلیت گرفته بودیم، ساعت حرکت ۶ بعد از ظهر بود، ساعت تقریباً ۵:۴۵ بود تاکسی اومد و حرکت کردیم به ساعت خودم که اتفاقاً دقیق هم هست ساعت ۱۷:۵۶ رسیدیم ایستگاه راه آهن، به افتخار ورود ما به ایستگاه قطار همون موقع حرکت کرد. هر چی گفتم ساعتهاتون جلو هست و سه چهار دقیقه مونده اثری نداشت. بدون هیچ گونه جرو بحثی از ایستگاه خارج شدیم و رفتیم دنبال ماشین تا کسی پیدا بشه و ما را به اندیمشک برسونه از در ایستگاه ۳۰ هزار تومان میگرفتن تا ببرنمون، البته ماشین موجود نبود و چند دقیقه منتظر موندیم یه بنده خدایی اومد و بهش گفتم که اگه ممکنه ما را ببر اندیمشک. گفت که نمیتونم برم اما میبرمتون جایی که ماشینهای اندیمشک هستن، اونجا ارزونتر میبرن. اولش قبول نکردم ولی وقتی دیدم پیش ایستگاه خبری نمیشه به ناچار سوار اون ماشین شدیم و بنده خدا رسوندمون تا محل مورد نظر، اونجا خودش رفت و برامون ماشین گرفت و وقتی قیمتها را دید معذرت خواهی کرد و گفت قیمت همون میشه، از اون محل تا اندیمشک ۲۸ هزار تومان بود و خودش هم که کلی ما را اورده بود ۲ هزار تومان کرایهاش بود. البته در عمل بیش از ۳۰ تومان پامون در اومد. چون ماشینهای ترمینال مسافرها را فقط تا ترمینال اندیمشک میبرن و از اون به بعد با کرایه جدید باید میرفتیم تا ایستگاه. تو راه کلی با راننده صحبت کردم و بهش گفتم دیرمون شده تا بلکه تعارف کنه و بگه من شما را تا ایستگاه میرسونم اما خبری نشد. 😀 مسافت اهواز تا اندیمشک طبق زمانبندی دو ساعت هست اما قطار به خاطر تأخیرات سر راه، معمولاً اون را حدود دو ساعت و پانزده دقیقه و شاید هم بیشتر طی میکنه اما از بد روزگار این دفعه هیچ تأخیری نداشت و سر دو ساعت رسید اندیمشک. ورود قطار به ایستگاه اندیمشک را یکی از دوستان که تو همون قطار بوده بهمون اعلام کرد و این در حالیست که ما تازه وارد شهر شده بودیم، راننده هم زحمت کشید و با این همه روضه که خونده بودم، یه راست ما را برد ترمینال ازش خواستم با توجه به وضعیت اضطراری ما را ببره ایستگاه، گفتم که همون کرایهای که میخوام به دیگران بدم به شما میدم، ما را برسون ایستگاه، بنده خدا حق داشت، اصلاً غیر از ترمینال جایی را بلد نبود. پرسان پرسان رسیدیم ایستگاه و در ثانیههای آخر، دوان دوان سوار قطار شدیم.
شهادت امام کاظم علیه السلام
با عرض تسلیت به مناسبت سالروز شهادت مظلومانه امام موسی کاظم علیه السلام شعری از آقای ناصر شهریاری را تقدیم میکنم.
آسمانم من و دورم قمری نیست که نیست
گوییا بر شب تارم سحری نیست که نیست
اندر این حبس غم انگیز که من حیرانم
غیر تاریکی و ظلمت خبری نیست که نیست
تا کند رفع ملال از رخ غم دیدۀ من…
…به برم آخر عمری پسری نیست که نیست
بس که زنجیر به دور بدنم پیچیدند
بر تن خسته من بال و پری نیست که نیست
بس که شلاق زده بر همه جای بدنم
دیگر از پیرهن من اثری نیست که نیست
استخوانهای تنم نرم شد از مشت و لگد
قامتم خم شده دیگر کمری نیست که نیست
درد پهلو که سراغ تن من می آید
در خیالم به جز از میخ دری نیست که نیست
من کشیدم به تنم بار اسیری اما…
غیر زینب به خدا خون جگری نیست که نیست
چه بگویم من از آن لحظه که زینب دیده…
روی آن جسم به خون خفته سری نیست که نیست
زینب و چشم حرامی، سر بازار و کنیز
شرح این ها به دلم جز شرری نیست که نیست…
وفات حضرت زینب سلام الله علیها
تابستان و اوقات فراغت
باز هم تابستان رسید و بحث غنی سازی اوقات فراغت مثل غنی سازی اورانیوم داغ شد. میخوام یه چیزی بگم که اصلاً مشتری نداره و اتفاقاً خیلی مخالف داره به ویژه معلمین محترم و دانش آموزان فراری از درس. حتی تو خونهی خودمون هم مخالفین سرسختی داره. 😀 بدون در نظر گرفتن مخالفتها و پیامدهای احتمالی عرض میکنم که این بحثها یه حالت تکراری و کلیشهای پیدا کرده، همه دستگاههای بعضاً موازی فرهنگی کشور شروع به تبلیغ میکنن و باصطلاح تصمیم میگیرن اوقات فراغت را غنی سازی کنن. ادامه مطلب »
کمبود نظر
قبل از اینکه وب لاگ بزنم، وبلاگهای دیگران را که میدیدم، تقریباً تو همهشون این جمله به چشم میخورد که نظر فراموش نشه، با خودم فکر میکردم که این نظر مثلاً به چه درد میخوره و چه تأثیری داره؟
وقتی وبلاگم راه افتاد دیدم که واقعاً نظرات، نویسنده وبلاگ را شارژ میکنه 😀 اینکه یه نفر به نوشته شما توجه کرده و اونو خونده یه حس خوبی میده. وقتی نظر بده که دیگه غوغا میشه. یاد اون روزها به خیر کلی بازدید داشتم و کلی نظر بود. اما مدتیه مثل اینکه اینترنت سوت و کور شده و کسی نیست. همه دوستان رفتند شاید تابستون دوباره جمعشون جمع بشه و دوباره بازار رونق بگیره. برای جبران کمبود نظر، نظرات یه روبات عزیزی را که زحمت کشیده و به وبلاگم سر زده بدون کم و کاست براتون کپی میکنم. 😀 ادامه مطلب »
شهادت امام هادی علیه السلام
شهادت دهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت امام علی النقی علیه السلام را به همه دوستداران و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت عرض مینمایم.
ماه رجب
فرا رسیدن ماه پر خیر برکت رجب را به عموم شیعیان تبریک عرض مینماییم.
نماز جمعه
جمعه دو هفته قبل با تعدادی از اساتید مدرسه همراه با خانواده برای تفریح به اطراف شهرستان شوشتر رفتیم. ناهار را اونجا خوردیم و بعد به یه باغ پر از درخت توت با میوههای رسیده رفتیم و افراد تا میتونستن میوه خوردن( البته با اجازه صاحب باغ). 😀
تو مباحث و شوخیها، مسئله رفتن و نرفتن به نماز جمعه مطرح شد که چند نفر متهم شدن که در نماز جمعه حاضر نمیشن. 😀 این هفته جهت تنویر افکار عمومی یکی از متهمین را با خودم به نماز جمعه برده و ازش عکس گرفتم. 😀 تا همه ببینند که ایشان هم در نماز جمعه شرکت مینمایند. لازم به ذکر است که بنده تقریباً هر هفته با خانواده در نماز جمعه شرکت میکنم، این هفته به دلیل گرمای هوا و کسالت خانواده با رفقا راهی نماز جمعه شدم. ادامه مطلب »