خواستگاری

امشب بعد از چند روز حرف و هماهنگی لازم، بالاخره به مرحله اقدام و عمل رسیدیم و برای پسر بزرگم به خواستگاری یه دختر خانم از خوانواده خوب و شناخته شده، رفتیم، بعد از اینکه همدیگر را دیدند، به قول معروف پنجاه درصد کار پیش رفت و منتظر پنجاه درصد دیگه که اعلام نظر خانواده دختر هست، میباشیم، دعا کنید که بنده خدا سر و سامانی بگیرد و ما هم راحت بشیم. 😀

۱۲ نظرات

  1. بنده خدا رو بیچاره کردید رفت
    زندگی جز بدبختی و خرج و سفیدی مو و بیچارگی چیزی نداره.
    رزق و روزی هم درکار نیست.

  2. شیخ انشاءالله شیرینی بچه های مسجد فراموش نشه.
    بنده هم انشاءالله فردا شب بابت شیرینی مزاحم میشم

  3. خوانواده؟!!!
    به به بسلامتی. انشالله که مبارک باشه و آقازاده هم به زودی با خانمش به خونه بخت برن و البته شما هم به قول خودتون راحت بشین و یه نفس تازه کنین برای فرزندان بعدی که اوناهم انشالله به زودی خوشبخت بشن و سر خونه زندگیشون برن و شما هی نفس راحت بکشی. خلاصه فکر کنم فعلا باید مدام در فکر نفس زدن باشی اونم از نوع راحتش. فقط مواظب باش خلاص نشی.

  4. سلام
    به به
    ان شالله که زندگی خوبی رو شروع کنند

    طرفهای ما میگن از شنبه که گذشت نوبت یکشنبه است (همون علی بی معرفت) : )

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *