وصیت دوست

در پست قبلی، خبر درگذشت دوست عزیزم، آقای دلفی را به اطلاع رساندم، منتظر بودم که از شیراز برگردد و دیدارها تازه شود، آخرین باری که دیدمش، سه هفته قبل از درگذشتش بود، رفته بودم اهواز، شب جمعه ای بود و بهش زنگ زدم، چند روزی بود که از بیمارستان مرخص شده بود، گفتم اگر حالت مساعد هست، با هم بریم زیارت اهل قبور، قبول کرد و خوشحال شد، اما نرفتیم، چون حالش واقعاً مساعد نبود، رفتم منزلشون و یه ساعتی پیشش بود و از مشکلات و گرفتاریهای بیمارستان میگفت و …

دیگه قضیه تمام شد و خبر فوتش رسید، دوشنبه فوت کرد و سه شنبه رسید اهواز و چهارشنبه مراسم تشییع بوده، خواستم سه شنبه شب برم اهواز که متاسفانه به علت تداخل ساعات درسی، نشد. صبح چهارشنبه، یه درس را برگزار کردم و سریع رفتم اهواز، وقتی رسیدم که دیگه دفنش کرده بودن، میخواستم نماز و تلقینش را خودم بخونم که نشد، به اطرافیانش گفته بود که میخوام حاجی تلقینم را بخونه، به من میگفت حاجی. خدایش رحمت کند.

وفات یک دوست

امروز با خبر شدم که دوست عزیزم، جناب آقای امیر دلفی، که از دوستان و همسایگان قدیمی بوده، پس از یک دوره بیماری سخت، در بیمارستان ابن سینای شیراز، جان به جان آفرین تسلیم کرده، دوست عزیزی که ضایعه  فقدانش، آتش به جان دوستان و آشنایان زد، دوران سخت زندگی و اشتغال بدون حقوق و بالاخره بازنشستگی از لوله سازی خوزستان، بدون پرداخت سنوات، آن مرحوم را تا آخر، گرفتار مستاجری کرده بود، قرار بود با هم زمینی تهیه کنیم و تو کار تولید بعضی محصولات کشاورزی بریم، ادامه مطلب »

روحانی مچکریم

امشب جشن تولد هفت سالگی زهرا خانم بود، از مدتها قبل، منتظر این روز بود، چهارشنبه ظهر راهی اهواز شدیم تا شب جمعه برنامه اجرا گردد، من به خاطر نوبت کارت ملی مثلاً هوشمند و همچنین کلاسی که تو سپاه رامهرمز برای مربیان صالحین شهرستان برام گذاشتن، همون چهارشنبه شب، راهی رامهرمز شدم، ظهر بعد نماز و ناهار، از کارها فارغ شدم و خواستم استراحتی بکنم که از حوزه زنگ زدن و برای پاره ای تعمیرات برق، احضارم کردن، بودجه که نیست، مجبوریم تو فرصتها و تعطیلات، با کمک طلاب، بعضی کارهای حوزه را انجام بدیم، کار تا نزدیکیهای غروب ادامه داشت و پس از خوردن چای، راهی مسجد شدم، قرار بود بعد نماز برم اهواز اما یه بنده خدایی برای کارها و مشکلات مسجد اومده بود و تقریباً تا ساعت هشت شب، خدمتشون بودم، دیگه گرسنه بودم و گفتم بعد شام برم، تماس هم گرفتم اهواز و گفتم که مراسم را تا رسیدن من، کمی به تآخیر بندازن، بعد شام، کمی سرم را گذاشتم زمین و در اثر خستگی، خوابم برد، حوالی یازده و نیم از خواب بیدار شدم و رفتم سراغ موبایلم، چندین تماس بی پاسخ داشتم و همه نگران شده بودند، گفتم که حرکت کنم و بعدش زنگ بزنم یا اگه زنگ زدن، حداقل بگم تو راهم و بعد علت تاخیر را بگم، ادامه مطلب »

از پلیس نپرسید!!!

امروز از رامهرمز رفتم هفتکل، قبل از رسیدن، آقایی را دیدم که سر جاده ایستاده، توقف کردم و سوارش کردم، اهل اصفهان بود و برای ثبت نام پیوند قلب، اومده بود اهواز، تو راه برگشت و در همان نقطه که سوارش کردم، ماشینش را توقیف میکنن، چند روزی را درگیر بوده و امروز اومده بود که دیگه ماشین را تحویل بگیره، آخرین گیر کار، امضای فرمانده پلیس راهنمایی و رانندگی شهرستان هفتکل بود، خیلی نگران و مضطرب و ناراحت بود، با امام جمعه محترم هفتکل تماس گرفتم و جریان را بهش گفتم، ادامه مطلب »

معرفی امام جماعت

از ابتدای سکونتم در رامهرمز، در کوی طالقانی ۲ ساکن شدم، منطقه ای محروم، در شهرستانی محروم، از نظر تقسیمات شهری، طالقانی ۲ روستا محسوب میشود، همه امکانات شهری را دارد، البته نه مثل شهرهای بزرگ و پیشرفته، مثل رامهرمز است و فاصله ای حدود ۱۰۰ متری با شهر دارد، یعنی آن طرف خیابان شهر است و این طرفش روستا، خیلیها از انتخابم تعجب کردند و خیلی صریح ازم خواستند که به این منطقه نرم و اگر هم رفتم، امام جماعتشون نشم، ادامه مطلب »

تودیع و معارفه

در آخرین پستی که نوشتم، صحبت از رفتن به هفتکل بود، همون هم قرار شد بشه، خبر رفتنم به شهرستان، به گوش مسئولین مرکز مدیریت حوزه خوزستان رسید و پیشنهاد مدیریت چند شهرستان را دادند، بنده هم چون به هفتکل قول داده بودم و همه کارها را کرده بودم، قبول این کار برایم سخت بود، بالاخره پیشنهاد دادند تدریس در هفتکل را داشته باشم و در کنارش، مدیریت مدرسه باقرالعلوم علیه السلام رامهرمز را هم قبول کنم، فاصله هم حدود ۴۰ کیلومتر بود، خوب زحمت نسبتاً زیادی داره رفت و برگشت روزانه اما بالاخره هیچ کاری بی زحمت نیست، درست در شبی که قرار بود به هفتکل اسباب کشی کنیم و دقیقاً یکی دو ساعت قبل از حرکت، از حوزه هفتکل تماس گرفتند و محترمانه، عذرم را خواستند، 😀 ادامه مطلب »

آخرین نماز جماعت مسجد

در پی تصمیم اتخاذ شده جهت نقل مکان و عزیمت به شهرستان هفتکل، لازم بود که وضعیت مسجد هم سر و سامانی داده شود، امشب و با برنامه قبلی، بین نماز مغرب و عشاء، چند دقیقه‌ای صحبت کردم و ضمن خداحافظی از مومنین مسجد، امام جماعت جدید را که یکی از طلاب سابق مدرسه امام جعفر صادق علیه السلام هست، معرفی کردم. ایشان چند سالی هست که تو مجموعه، فعالیت دارد و بحمدالله از طلاب جوان، متین و خوش نام هست، طبق معمول اینگونه مراسمات و جهت نشان دادن عملی اعتماد و مقبولیت، نماز عشاء به امامت ایشان برگزار گردید و نماز مغرب، آخرین نماز جماعت بنده در این مسجد بوده، ادامه مطلب »

تعویض پمپ بنزین

در ادامه سلسله مخارج مختلف ماشین، امروز پمپ بنزین توسط متخصصین داخلی تعویض شد.
قضیه از این قرار بود که ماشین، مدت زیادی است که شتاب لازم را بالخصوص در سربالایی ها ندارد. میشه گفت از همون اول که خریدمش، شتاب لازم را نداشت لکن این مساله روز به روز بیشتر شده و اوج اون در بازگشت از قم بوده،(شنبه ۹ شهریور) تمام مسیر بیش از ۷۰۰ کیلومتری، ماشین با صدای ناهنجاری کار میکرد، با پرس و جوهای مختلف، احتمال خرابی پمپ بنزین مطرح شد، دیگه تقریباً همه وسایل درگیر در کارکرد موتور را تعویض کرده بودم، متاسفانه مکانیکهای مثلاً حرفه ای هم چنین تشخیصی ندادند، ادامه مطلب »

خداحافظی

امسال بنا به شرایط خاص و تصمیمات اخیر مسئولین حوزه و خلط مساله منازل حوزه با امکانات شهرک مهدیه قم در مورد عدم تمدید قرارداد منازل اساتیدی که بیش از ۴ سال از اسکانشان گذشته باشد، این در حالی است که خود مدیر فعلی، بیش از ۴ سال است در منزل حوزه ساکن است، واحدهای مسکونی نسبتاً زیادی هم خالی و متروکه باقی مانده اند و انصافاً نیازی به آنها ندارند، اما به هر حال حس ترفه و بی دردی و آقا زادگی باعث شد که به بنده هم أبلاغ شود، که منزل را تحویل بدهم، البته به اینجانب لطف خاص نموده و دو درس برایم در نظر گرفته بودند.? خودشان خوب میدانند که با این اوضاع و شرایط، قدرت خرید و حتی اجاره منزل را ندارم و این قضیه، طرد مثلا محترمانه است. با این اوضاع و احوال، اگر در استان خوزستان یا استان همجوار، جایی برای تدریس فراهم شد که منزل هم بدهند، آنجا خواهم رفت و الا سعی خواهم کرد تا اواخر شهریور، منزل کوچکی که در قم دارم را فک رهن کرده و به آنجا برگردم، جهت امرار معاش هم احتمالا به وضع سابق و قبل از آمدن به اهواز برخواهم گشت و کارهای فنی و تعمیرات را در پیش بگیرم. البته اینها گزینه های احتمالی بوده و امسال، جهت تدریس به شهرستان هفتکل خواهم رفت. بدینوسیله از کلیه طلاب عزیز مدارس امام جعفر صادق، المهدی، خاتم الانبیاء، امام رضا و دارالعلم آیت الله بهبهانی که سالهای گذشته، در آنها مشغول تدریس بودم خدا حافظی کرده و ضمن طلب حلالیت و التماس دعای خیر، برای همه آنها آرزوی سعادت و بهروزی مینمایم. ادامه مطلب »

خرابی ماشین

تو این سفری که به قم داشتم، وقتی به شهر رسیدم، دنده ۳ که میرفتم، صدایی از گیربوکس ماشین می اومد، نزدیک یک هفته باهاش کنار اومدم، بالاخره گفتم برم و نشون مکانیک بدم، اولین مکانیک گفت که ممکنه از وازکازین (گرایل) باشه و یه سری به تعویض روغنی بزن، برای چک کردن بردمش، با کمال تعجب متوجه شدم که اصلاً چیزی به نام وازکازین تو گیربوکس نبوده و خالی خالی شده. 😀 وقتی هم میخواست پرش کنه، دید که نشتی داره و فایده نداره، وازکازین را تو بشکه ای ریخت و داد دستم و روانه مکانیکی شدم، نشتی را گرفتن و وازکازین ریختن و دیدم که بحمد الله صدا برطرف شده، خوشحال از اینکه کار به باز کردن گیربوکس و هزینه سنگین نکشیده، راهی منزل شدم. البته همین کار مختصر و خرید سنسور کیلومتر که خراب بوده، ۲۸۰ تومان شده بود. ادامه مطلب »

بهترین سه ماه سال

سه ماه تابستان، معروف هست به بهترین سه ماه سال، اما برای چه کسانی بهترین است؟؟!!!

تابستان به جهت تعطیلی مدارس و حوزه ها و دانشگاه ها، مورد توجه اساتید و دانش جویان هست، دانش آموزان و دانش جویان، با خیال راحت، به مسافرت و تفریح میپردازند، معلمین و اساتید دانشگاه ها، حقوقشان به طور کامل پرداخت میشود و برنامه سفرهای تابستانی دارند، در این میان، اساتید حوزه، بدترین سه ماه، بلکه چهار ماه سال را سپری میکنند. 🙁 ماه مبارک رمضان امسال، از ۱۷ اردیبهشت شروع شد و عملاً حوزه ها از ابتدای اردیبهشت تعطیل و وارد فصل امتحانات شدند، خوب شاید بگویید: خیلی هم به نفع اساتید شده و تعطیلاتشان بیش از جاهای دیگر است، اما واقعیت این است که هیچ استادی، در حوزه، استخدام نیست، یعنی عملاً همه حق التدریس هستند، حق التدریس، یعنی اینکه اگر درس نباشد، حقوق هم نیست.!!! این یک طرف قضیه است، استاد حوزه، برای سال بعدش به فرض رضایت کامل طلاب و سیستم آموزشی، نمیداند که آیا مدیر عوض میشود یا نه؟ مدیر جدید، آیا از نظر فکر و سلیقه، با این استاد سازگار است که دعوتش کند یا نه؟ و اگر هم مدیر عوض نشود، آیا تمایل دارد که همکاری مدرسه با این استاد ادامه داشته باشد یا رانت و توصیه و حزب و جریانی؛ دیگری را جایگزین میکند؟؟ ادامه مطلب »

تعویض باتری

چند روزی میشه که ماشین، بد جوری اذیت کرده، اول فن رادیاتور از کار افتاد، خریدم و خودم عوض کردم، رله های فن را هم احتیاطاً تعویض کردم تا جایی لنگم نکنه، تسمه دینام هم داره پاره میشه، اون را هم خریدم، نصبش یه سری وسیله میخواد که باید بدم بیرون برام نصب کنن. باتری هم تقریباً به آخر عمرش رسیده، هر سری با مصیبتی روشنش کردم، امروز دیگه باتری را هم عوض کردم. ادامه مطلب »

آتش سوزی

امروز، در اثر گرمای زیاد هوا و داغ شدن سیم کولر و در نتیجه ذوب شدن روکش عایق آن و ایجاد جرقه الکتریکی، حریق مختصری در طبقه دوم منزل، ایجاد شد، بچه ها خواب بودند و به سرعت از اتاق خارج شدند، دود همه جا را فرا گرفت، با کمک همسایگان، برق طبقه بالای منزل قطع شد و با آتش نشانی هم تماس گرفته شد و جهت اطفای حریق، به موقع در محل حاضر شدند. الحمدلله هیچ آسیبی به کسی نرسید و فقط قالی مقداری دچار سوختگی شد. ادامه مطلب »

خدمت سربازی

امروز یکی در میان هزاران نفر، به خدمت سربازی اعزام شد. 🙁

انگار همین دیروز بود که تصمیم گرفت بره و رفت دنبال کارهاش، تاریخ اعزام را مخصوصاً برای بعد ماه مبارک انتخاب کرد تا مشکلی برای روزه اش ایجاد نشه، با رفتنش خونه ما خلوت تر شده، دخترای کوچکم را دیگه مجبورم خودم ببرم بیرون و براشون خرید کنم. تازه اگر پیششون باشم. 🙁

قرار بود مسیر زندگیش چیز دیگری باشه و این روز را بعید میدونستم ببینم، اما انگار نمیشه اوضاع و مسیر زندگی را اونطور که بخواهیم، پیش ببریم. 🙁

خدمت سربازی درسته که مثل قدیما، سخت و طاقت فرسا نیست و به قول جوانها فقط آموزشیش مشکله و … اما تو این دوره و زمونه، انتهاش، اول بلاتکلیفی و بیکاری هست، کسی که پول و سرمایه ای نداشته باشه، کمتر موفق به پیدا کردن شغل آبرومند میشه، حالا تحصیلات و مهارتهاش هر چی میخواد باشه. ادامه مطلب »

تصمیمی جدید

مدتیه یه فکرایی کردم برای توسعه سایتم، البته نه اون وسعه ای که بعضیا فکر میکنن، بلکه یه بخشی را میخوام اضافه کنم، یکم مردد بودم از بابت مخالفتها و ناراحتیهای احتمالی.

اما شرح بخش مورد نظر: ادامه مطلب »