کولر ماشین

این روزها آدم اخبار گوش بده غیر از ناراحتی و نا امیدی و بدبختی و مرگ و میر، چیزی نمیشنوه، یه عده هم هستن که مشغول اختلاس و دزدی خودشون هستند اما عامه مردم تو فقر و فلاکت و سختی روزگار میگذرانند، شنبه اهواز بودم و با اتفاقات و اخبار ناگواری، شب راهی رامهرمز شدم، در همان ابتدای خروج از شهر، کولر ماشین از کار افتاد و باصطلاح، گل بود و به چمن آراسته شد. 😀 مسیر را تو گرما طی کردم، شیشه سمت راننده هم پایین نمی اومد و خیس عرق شده بودم، دیروز و به امید عیب مختصر و برقی، پنل جلوی ماشین را باز کردم که اتفاقاً اون هم خراب بود و یه جورایی خودم درستش کردم و تو این اوضاع اقتصادی، ۴۰۰ تومان صرفه جویی شد. ادامه مطلب »

روز خرابی ماشینها

دو روز قبل، اومدم اهواز، دیروز برای کاری، رفتم خرمشهر، بحمدالله ماشین، مساعدت کرد، دیشب یه مقدار اذیت کرد که از سیم سر باتری بوده و اصلاحش کردم، یکی از دوستان، وسیله ای ازم میخواست، آدرس گرفت و قرار بود بیات ببره، بعد از مدتی پیام داد که کلاچ ماشینش خراب شده و نتونست بیات، خودم رفتم، وسیله را بهش دادم، تو راه بازگشت، کلاچ ماشین خودم قطع شد و با دردسری، تا درب منزل، رسوندم، بعدش هم با دردسر بیشتری، تا درب منزل یکی از دوستان رسوندم تا فردا از اونجا ببرمش تعمیرگاه. ادامه مطلب »

فیلم اردوی سال ۱۳۹۰

فیلم اردوی نیمه کاره بسیج در مرداد ماه ۱۳۹۰، در بخشهایی از این کلیپ، صدا و تصویر مرحوم، شهید کریم اصل غوابش دیده میشود. اون روز، مشکلات زیادی را تحمل کردیم و بعدش گرفتاری فرد مصدوم در اردو، تا ماه ها ادامه داشت، اما الآن که آدم به گذشته نگاه میکنه، خاطرات شیرینی لابلای مشکلات میبینه، شاید هم به خاطر اوضاع و احوال و مشکلات این روزهای کشور باشه، کسی چه میداند، شاید روزی به حال فعلی خودمون بگیم خاطرات شیرین. ادامه مطلب »

هل من ناصر ینصرنی؟؟!!

از اول مهر ماه سال گذشته که ساکن رامهرمز شدم و فعالیتم را در حوزه علمیه و مسجدی در حاشیه شهر، شروع کردم، با دوستان زیادی آشنا شدم و برنامه ها و کارهای خوبی در دستور کار قرار گرفت، از اهواز، بعضی دوستان و از رامهرمز، بعض دیگر، هشدارهایی به بنده دادند، از جمله کار نکردن در بعضی محلها و عدم اجرای بعضی برنامه ها، این هشدارها باعث شد، بنده هم با احتیاط و آرام آرام، در عرصه ها ورود کنم تا شاید کم کم ساختارهای فکری و عملی بعضی از اطرافیان را تغییر دهم، جو عمومی شهر و بعضی از طلاب، فقط مطالبه گری بوده از حوزه، حوزه کاری نمیکند و تأثیری ندارد و … بنده هم عزیزان را آرام کرده و بعضی از فعالیتها و کارهایی که در گذشته، مدیران محترم انجام داده و برنامه های جدید را به رخ میکشیدم، همیشه این را میگفتم و اصرار داشتم که منظور از حوزه چیست؟؟ در و دیوار حوزه که قرار نیست کاری بکنند؟!!! حوزه من و شما هستیم، باید دست در دست هم گذاشته، مشکلات و معضلات را حل کنیم، متاسفانه روحیه مطالبه گری بدون شناخت و اطلاع و بدون ارائه راه کار و پیشنهاد، به حدی بود که در بحبوحه انتخابات مجلس یازدهم، افراط گریهایی صورت گرفت و بعضاً کلیه مشکلات و معضلات فرهنگی شهر را به گردن مدیریت حوزه انداخته و … ادامه مطلب »

آخرین شب جمعه ماه مبارک رمضان

چند سالی هست که آخرین  شب جمعه ماه مبارک رمضان را با عده ای از دوستان قدیمی، به محل یادمان شهدای هویزه میریم و اونجا نماز و افطاری و دعای کمیل و… جمع خوب و صمیمی است، خودشان که سالهاست، این برنامه را دارند اما بنده، چند سالی است، توفیق همراهی را پیدا کردم، شرکت کردن هم به این صورت است که افراد، با ماشین شخصی باید برن و اونجا به جمع ملحق میشن، تو این چند سال، با دوتا از دوستان، میرفتیم، این، یعنی تمام خاطرات این برنامه خوب و معنوی، با این دو دوست بوده، یکی از این دو نفر، امسال دیگه در بین ما نیست، بله، مرحوم امیر دلفی را میگم، دوستی که سال گذشته و در تاریخ چهارم آذر، در غم از دست دادنش نشستم، همان موقع اتفاقاً به فکر این برنامه بودم و نتونستم خودم را راضی کنم که بدون ایشان برم، همون وقت هم تصمیم به رفتن نداشتم اما کرونا دیگه همه را محروم کرده و امسال، این برنامه اصلاً برگزار نمیشه، قبلش هم بهشت آباد و زیارت اهل قبور را که معمولاً شبهای جمعه با اون مرحوم میرفتم را تعطیل کردن. ادامه مطلب »

صندوقهای وام خانگی

صندوق‌های وام خانگی / بانکداری بدون ربا!

نوشته: یوسف مداحیان

? بخش پولی جامعه یکی از ارکان مهم اقتصاد کشور است که با حذف بهره در نظام اسلامی قرار بود دستخوش تحول اساسی شود.
? دراین‌بین سیاست‌های پولی به‌عنوان هدایت‌کننده بخش پولی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است که به‌کارگیری آن موجب تسریع در رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال، تثبیت عمومی قیمت‌ها و ایجاد تعادل در موازنه پرداخت‌ها خواهد شد.

سودهای کمرشکن وام در نظام بانکداری
?متأسفانه طی سال‌های سال بانک‌های دولتی و غیردولتی با سودهای کمرشکن وام، مردم را نقره‌داغ کردند و از سویی اخذ جریمه‌های دیرکرد نیز ((که برخی از مراجع آن را جایز ندانستند)) باعث بدبینی مردم به بانک‌ها شد اما مردم چاره‌ای نداشتند جز این‌که تسلیم رباخواری علنی بانک‌ها شوند.

صندوق‌های کوچک محله‌ای

?در این راستا و برای بازگشایی گره مالی مردم، برخی صندوق‌های محله‌ای و خانوادگی برای ارائه وام‌های خرد به ساکنان همان محله یا خانواده توسط افراد معتمد محلی شکل گرفت که تأثیری آن‌چنانی درروند رفع مشکلات اقتصادی مردم در سطح کلان نداشت. ادامه مطلب »

تکذیبیه

در تاریخ ۱۴ فروردین ماه سال جاری، خبری در سایت خبرگزاری شبستان به نقل از بنده در خصوص فعالیتهای حوزه علمیه رامهرمز منتشر و پس از آن به کرّات در رسانه های محلی باز نشر شده که متاسفانه تماماً نادرست بوده و اساساً بنده چنین مطالبی را نگفته ام، خبرنگار محترم شبستان، چندی پیش با بنده مصاحبه ای در خصوص صبر و بردباری و وظیفه مردم در بلاها و بالخصوص در این بلای اخیر، انجام داد که در زمان مقتضی منتشر شده بود و بعد از آن مصاحبه ای انجام نداده و این مطالب را کلاً تکذیب میکنم هر چند فعالیتهای خوبی به حوزه نسبت داده شده، لکن مصادره زحمات شبانه روزی جهادگران عرصه سلامت به نفع گروه خاص کار خوب و خدا پسندانه ای نیست. در اینجا لازم میدانم از عموم جهادگران از جمله طلاب عزیزی که در این عرصه حضور فعال داشته اند، تشکر و قدر دانی نمایم. ادامه مطلب »

نماز جماعت

از وقتی که ویروس منحوس کرونا وارد کشور شد و در تاریخ ۵ اسفند، مدارس و دانشگاه ها و حوزه های استان، تعطیل شدن، حدس میزدم که یه روزی هم ممکنه تعطیلی به مساجد و سایر جاها کشیده بشه. تو رامهرمز، حدود یک هفته ای هست که از برگزاری نماز جماعت منع کردن، بنده هم با توجه به فضایی که متاسفانه برخی رسانه های معاند علیه حوزه و روحانیت و کلاً دین و دیانت، راه اندازی کردند، همگام با بقیه اقشار مذهبی که انصافاً از سایرین در این امر پیش تازتر بودن، همیشه گوش به فرمان مسئولین بودم و از حدود ده روز قبل، نماز جماعت را تعطیل کردم و به بچه های بسیج هم تاکید کردم که کلیه حلقه های صالحین را تعطیل کنن، اما میخوام اعتراف کنم که امشب تو مسجد نماز حماعت را اقامه کردم 😀 البته انتظار دارم رازداری کنید و به کسی نگید تا دردسری درست نشه. 😀 ادامه مطلب »

لیله الرغائب

هر ساله با فرا رسیدن ماه پر خیر و برکت رجب، تبلیغات لیله الرغائب هم شروع میشه، اعمالی که هیچ گونه سند معتبری ندارند، تحقیق ذیل را نمیدونم از کی هست، اما متقن و مورد اعتماد است، با تشکر از محقق محترمی که این زحمت را کشیده، عینا آن را نقل میکنم :

ادامه مطلب »

انتخابات عجیب

امروز روز انتخابات مجلس یازدهم بود، طرفای ظهر بود که رفتم برای رای دادن، رفتم همان مسجدی که امام جماعتش هستم، از قبل، دوستان بهم گفتن که برای رای دادن به اونجا نرم، علتش را هم شلوغی و بی نظمی میگفتن، علی رغم توصیه های عزیزان، رفتم و همونجا رای دادم، ده ها نفر درب مسجد تجمع کرده بودن، فکر کردم که مثلاً صف گرفتن و منتظر هستن تا نوبتشون بشه، در مسجد بسته بود، قبل از اینکه در بزنم باز کردن و رفتم تو، مجدد در را بستن، از دوستان پرسیدم که این چه جور انتخاباتی است؟ این تجمع مال چی هست؟ گفتن که رای، خرید و فروش میشه.!!! گفتم که نیروی انتظامی چه کار میکنه؟ مامور نیروی انتظامی مستقر در محل گفت: حاج آقا یکی دوتا نیستن. گفتم اطلاع بدید، تجمع اینجا غیر قانونیه، اگر میخوان رای بدن که بسم الله و الا وجهی نداره اینجا موندنشون. ادامه مطلب »

شب پر ماجرای انتخاباتی

امشب طبق معمول رفتم مسجد، دقیقاً وقت اذان رسیدم، برخلاف شبهای دیگر، درب مسجد بسیار شلوغ بود و جای پارک ماشین نبود، اولش فکر کردم که مراسم فاتحه هست، اما به زودی بنر بزرگ یکی از کاندیداهای شهر که نماینده فعلی هم هست، توجهم را جلب کرد و معما حل شد، همزمان با ورودم به مسجد، اون هم وارد شد، تو مسیر کوتاه درب تا محراب، از هر کسی پرسیدم کی دعوتش کرده؟ همه اظهار بی اطلاعی میکردن، تو محراب و دقیقاً جلوی چشم امام جماعت هم بنر بزرگی زده بودن، اینجا را دیگه علنی اعتراض کردم، بچه های بسیج هم از خدا خواسته و در حضور کاندیدا و طرفدارانش سریع بنر را کشیدن پایین 😀 . نماز به خوبی و خوشی تمام شد، هر چند سرو صدا و هیاهوی زیادی بود که بعداً معلوم شد که درگیری فیزیکی هم اتفاق افتاده. بعد نماز اومد پیشم و سلام علیک کرد، به رسم ادب عذرخواهی کردم و گفتم که خبر نداشتم و الا تدارک بهتری برای برنامه میدیدم و … ادامه مطلب »

روباه دردسر ساز

دیشب مثل خیلی از جمعه ها، اهواز بودیم و تقریباً طرفای ساعت ۱۰:۳۰ به سوی رامهرمز حرکت کردیم، گاز و بنزین به اندازه کافی داشتم، دیگه توقفی لازم نبود و باصطلاح گازش را گرفتم تا زودتر برسیم، تقریباً ۲۰ کیلومتر مونده به رامهرمز و نرسیده به روستای مربچه، یهو، دیدم حیوانی وسط جاده ایستاده، مستقیم به ما نگاه میکرد و اصلاً فرار نمیکرد، در نگاه اول، شغال به نظر اومد، سرعت داشتم و هر گونه چرخش ناگهانی فرمان میتونست فاجعه بار باشه، نیش ترمزی گرفتم و امیداوار بودم جانور تکونی بخوره و فرار کنه، اما متاسفانه محکم و با سرعت بهش خوردم و معلوم بود که در جا تلف شد و از بین رفت، خیلی ناراحت شدیم و بچه ها مرتب سوال میکردند که چیزیش نشده؟ برای دلداری اونها میگفتم که احتمال داره زنده مونده باشه و خوب میشه و میره سراغ زندگیش، حدود نیم ساعت بعد رسیدیم خونه، پیاده که شدم، اول رفتم سراع سپر، کمتر از یک سال قبل عوضش کرده بودم، دفعه قبل با سگی تصادف کرده بودم، این دفعه هم یکی دوجاش شکسته شده بود، چراغ مه شکن سمت راست هم شکسته بود، یه نگاهی به زیر ماشین کردم و دیدم که دم روباه، تو سپر گیر کرده، اینجا بود که فهمیدم اون حیوان بخت برگشته، روباه بوده نه شغال. احتمالاً هم به مناسبت روز زن و گرانی و مشکلات خانوادگی، تصمیم به خودکشی گرفته. 😀 ادامه مطلب »

دردسرهای طلاب

یکی از دردسرهای طلاب، توجه خاص برخی افراد هست، معمولاً گدایان، خیلی به سمت طلاب میروند و بعضاً آنها را در منگنه و فشاری قرار میدهند و پولی دریافت میکنند، یکی دیگر از اقشاری که علاقه خاصی به طلاب دارند، افراد کم عقل و بعضاً کلاً مرخص هستند، بنده به شوخی به دوستان میگویم که دیوانه چو دیوانه ببیند، خوشش آید. 😀 امروز و پس از راهپیمایی ۲۲ بهمن، جهت خرید خانه، مقابل مغازه ای توقف کردم، پیاده شدم و متاسفانه به دلیل نبودن فروشنده، دست از پا درازتر به سمت ماشین برگشتم. کنار ماشین رسیدم و فردی با هیکل درشت و ظاهری نه چندان شبیه دیوانه ها، پیشم اومد و سلام علیک کرد، ادامه مطلب »

رمز یک بار مصرف

من از جمله افرادی هستم که تا لحظه آخر در برابر رمز یک بار مصرف یا پویا مقاومت کردم، نه به خاطر مخالفت با امنیت و تکنولوژی و پیشرفت، بلکه برای همه معلومه که زیر ساختها هنوز آماده نیست و اصلاً این به تأخیر افتادنها مال همین عدم وجود زیر ساختهاست، امروز از کارتی که فقط با رمز پویا کار میکنه، قرار بود مبلغی منتقل کنم، اون هم زیر ۱۰۰ تومان که قرار شد نیازی به رمز پویا نداشته باشه، درخواست رمز پویا میدادم و تقریباً بیش از ۲۰ دقیقه بعد پیامکش به دستم میرسید. 😀 اون موقع که دیگه به درد نمیخورد و نامعتبر میشه. ادامه مطلب »

هنر مجسمه سازی

امروز از رامهرمز عازم اهواز بودیم، دو هفته ای هست که اهواز نرفتیم، ناهار را تو راه و اطراف رامهرمز خوردیم، چای آتشی هم بخش اصلی برنامه بود، تو مسیر و نرسیده به اهواز، راهمون را کج کردیم و رفتیم به سمت جایی که سالهای قبل، تقریباً هر هفته میرفتیم، زمین را شخم زده بودن و گندم یا جو کاشته بودن، تقریباً همه جا هم در اثر بارندگی هفته قبل، پر از آب بوده، ما هم قصد توقف نداشتیم و آبگرفتگی، بهانه خوبی بود که بچه ها گیر ندن برای توقف، تو مسیر به منطقه شیبان رسیدیم، تو پارک سر جاده، مجسمه هایی توجهم را جلب کردن که کمر هنر مجسمه سازی را رگ به رگ کرده بودن 😀 توقف کردم و ازشون عکس گرفتم. ادامه مطلب »