در سالهای اخیر، شاهد رشد بی رویه و قارچ گونه حسینیه ها و موکبهای عزاداری بودیم، افرادی که کمترین صلاحیتهای دینی و مذهبی را ندارند، اقدام به تاسیس حسینیه و موکب و هیئت کردند، هیچ نظارتی هم بر کارشان نیست.
بله اگر بخواهند امکاناتی بگیرند، باید مجوز داشته باشند، خیلیها هم نیازی به این امکانات ندارند و نذورات مردم بی اطلاع از هویت گردانندگان این مراکز، کفاف مخارجشان را میکند
این اتفاقات و ناهنجاریها معمولا در مناطق حاشیهای و مستضعف نشین اتفاق می افتد. ادامه مطلب »
بستری
روز جمعه، دهم اردیبهشت، از شب قبلش تب سختی داشتم، یکی دو روز هم بود که اشتهام را از دست داده بودم و از تب و درد به خودم میپیچیدم، چهارشنبه شب، دکتر رفته بودم و کلی دارو و آمپول برام نوشته بود که از پنجشنبه شروع به استفاده کردم اما انگار، تب و درد، قرار نبود ولم کنه. دکتر بهم گفته بود که اگر حالت بدتر شد حتماً برو بیارستان بستری شو. بعد از ظهر جمعه بود که دیگه نای هیچ فعالیتی را نداشتم و یکی از دوستان که خودش هم کرونا گرفته بود و نمیترسید آلوده بشه، اومد بالا سرم. ورودش به اتاق را اصلاً حس نکردم و خانواده بهش گفته بودن که من را برسونه بیمارستان، اجازه خواستم که آماده بشم و به زور بلند شدم و نماز خوندم و بهش زنگ زدم. ادامه مطلب »
مصیبت کرونا
انسان وقتی بیمار میشه، بیشتر نیاز به کمک داره، نیاز به دلداری و قوّت قلب داره، بدنش درد بکنه ممکنه با ماساژ و روغن مالی و پماد، کمی دردش تسکین پیدا کنه. واقعاً سخته آدم بیمار باشه و درد داشته باشه و کسی پیشش نباشه که کمکش بکنه. یادمه در سالهای نه چندان دور، که قم یا اصفهان زندگی میکردیم، هر وقت مریض میشدم، تنها آرزوم این بود که برم پیش مادرم و بدنم را ماساژ بده و ازم مراقبت کنه. مراقبت مادر، شفا بخش است. ادامه مطلب »
اخراج از میهمانی
امروز دهمین روز از ماه مبارک رمضان است، ماه میهمانی خدا و سفره کریمانه درگاه او. میهمانان همه بودند و جمعشان جمع بود، خیلی بد است وسط میهامانی، کسی را از مجلس بیرون کنند. 😡
حال من، الآن، چنین است. ادامه مطلب »
کرونا
از اول ماه مبارک رمضان و حتی قبل از آن، مساجد باز شدند و روزانه برای نماز، به مسجد میرفتم، در ماه مبارک هم سه وقت، حاضر بودم و جلسات قرآن را هم میموندم، همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه دیروز بعد از ظهر، دردی در عضلاتم حس کردم و کمی هم سرفه، دیشب را هم با این حال، به مسجد رفتم و چون تب هم کردم، دیگه برای نماز صبح نرفتم، حوالی ساعت ۱۰:۳۰ صبح رفتم بیمارستان امام خمینی رامهرمز و تست کوید ۱۹ دادم، ادامه مطلب »
چقدر زود دیر میشود
امشب پیامی از یکی از دوستان قدیمی اومد، پیام کوتاه بود و تاسف بار، خبر فوت جناب حجه الاسلام و المسلمین، شیخ حسین بهشتی را داد. آن مرحوم مسئول نمایندگی ولی فقیه در آمادگاه شهید دقایقی نیروی زمینی سپاه بود که در اثر سانحه تصادف، جان به جان آفرین تسلیم کرده.
سالهای تحصیل در حوزه، مدتی با هم در مدرسه امام جعفر صادق علیه السلام اهواز بودیم، چه شوخیهایی که با ایشان نداشتیم و جو خوب و صمیمی بینمان حاکم بود، سالهای سال از ایشان بی خبر بودم و حدود کمتر از یک سال قبل، شماره تماسش را از یکی از اقوامش گرفتم، هر دفعه که خواستم تماس بگیرم، اشتغالات روزانه و … مانع شد، امشب افسوس خوردم که ای کاش تماسی با ایشان میگرفتم و احوالی ازش میپرسیدم. اما افسوس، چه سودی دارد وقتی که خط ارتباطی با ایشان تا ابد به این دنیا قطع شده. یادش گرامی باد. ادامه مطلب »
هشتاد میلیون اسیر حماقت تعدادی محدود
سال پر محنت و رنج ۱۳۹۹ به پایان رسید، اما گویا قرار نیست محنت و رنج مردم به پایان برسد، محنت و رنجی که حاصل بی تدبیری و حماقت عده ای مرفه بی درد غرب زده بیگانه با فرهنگ اسلام و انقلاب است، خوب به وصیّت امام گوش دادیم و عمل کردیم و دو دستی انقلاب را دادیم به نا اهلان و نامحرمان. این نتیجه انتخاب غلط و با فلانی ماندن تا ۱۴۰۰ است. خود کرده را تدبیر نیست.
در کنار مشکلات عدیده و اختلاسات میلیاردی و حقوقهای نجومی و فقر و فاقه مردم، کرونا و ستاد بی تدبیرش، قوز بالا قوز شدند، کاسبان کرونا هر روز، حرفی میزنند و تصمیمی میگیرند، کشور ما در جهان، از نظر سخت گیری کرونایی، در رتبه بالایی هست و دستورات و تصمیمات متناقض و عجیب و غریب، هر روز و هر ساعت، ابلاغ میشوند، فقط و فقط غرض، کسب درآمد برای دولت نکبت است، اگر راست میگویید همه جا را برای سه هفته تعطیل کنید و هزینه نان بخور نمیر مردم را بدهید تا قضیه تمام شود نه اینکه همه جا باز باشد و کاسب بدبختی که باید سر ماه، هزینه قسط و جریمه و اختلاسات شما را بدهد، عامل انتشار کرونا معرفی شود و او را به خاک سیاه بنشانید و… ادامه مطلب »
کارگزاری ۶۵
یادتون هست سال ۱۳۹۵ یه پست نوشته بودم در باره تعویض دفترچه بیمه و اینکه تاریخ سیستم نوبت دهی مشکل داره و …؟
مهم نیست، اگر یادتون نیست اینجا را کلیک کنید تا یادتون بیاد.
امروز و بعد چند سال برای گرفتن دفترچه جدید نوزاد دوباره گذرم افتاد به همان کارگزاری شماره ۶۵ بیمه تامین اجتماعی. ادامه مطلب »
گروه جهادی حوزه رامهرمز
از آغاز شرایط کرونایی، متاسفانه حوزه علمیه تعطیل شد، به علت شرایط خاص شهرستان و نگاه ویژه مردم به حوزه و مسائل گوناگون حاشیه ای، همه طلاب حوزه را ترک کردند و عملاً حوزه علمیه که همیشه پر بود از طلاب پر شور، به محلی متروکه تبدیل گردید.
همه چیز به صورت مجازی بود و درسها در سایت و گروه های مجازی بارگذاری میشد، این کار واقعاً سخت و طاقت فرسا بود، حضوری و چهره به چهره چیزی دیگری بود؛ اما چه میشود کرد؟ شرایط کل کشور اینچنین بود و چاره ای نبود.
اواخر آبان ماه امسال، شرایط خاصی ایجاد شد و جهت ضرورتی، تعدادی از طلاب، در حوزه مستقر شدند. این شرایط، انگیزه و جرقه ای در ذهنها ایجاد کرد و همه متحد و یک صدا، خواستار خروج از رکود و انفعال شدند. بهترین بهانه برای ادامه حضور طلاب، در حوزه، گروه جهادی بود، گروهی که قبلاً وجود داشته و در این شرایط، به علت عدم حضور افراد، عملاً منحل شده بود. ادامه مطلب »
تعویض باتری
بیست و سوم مرداد ماه سال گذشته بود که باتری ماشین را عوض کردم، پست هم نوشته بودم. بیش از ده روز است که باتری کلاً از کار افتاده، وضعیت اقتصادی عمومی جامعه و گرانی افسار گسیخته هم باعث شد نتونم باتری جدید بخرم، قرار بود به ۴۵ تومان یارانه نیاز نداشته باشیم، ولی الان به نان شب نیازمند شدیم. یه باتری از جایی باز کردم و موقتاً در اختیارم بود تا اینکه امروز، به هر زحمتی بود، پول باتری را جور کردم و یکی خریدم، باتری ایرانی مثلاً ضمانت دار، قبلی هم مثلاً ضمانت داشت، بنده معمولاً باتری خارجی بدون ضمانت میگرفتم و دست کم دو سال برام کار میکرد، صمانت هم الکی هست و فقط هزینه را بالاتر میبره. پس از وضعیت ایجاد شده دلار، توسط دولت تدبیر و امید، عملاً دیگه توان خرید باتری خارجی نیست. اون مواقع، اختلاف قیمت چندانی با باتری ایرانی نداشت.
قیمت با تحویل باتری فرسوده، با کلی چک و چونه و مثلاً با شما اینطوری حساب میکنم و … شد ۶۰۰ هزار تومان. علی برکت الله. ادامه مطلب »