امشب دو جا دعوت بودم، ازدواج یکی از طلاب و جمع دوستان قدیمی، قرار شد هر دو را برم، اول مراسم عروسی را برم و بعد پیش دوستان، هر کجا هم شد شام بخورم. البته یک شام. 😀
تقریباً حوالی ساعت ۷ بعد از ظهر بود که راه افتادیم، خانواده را هم با خودم برم، البته اونها دعوت نبودند و منزل مادرم میرفتند، شنبه هم کار اداری داشتم و قرار بود شب بمونیم.
تو راه بودیم که وقت نماز مغرب شد، معمولاً جایی توقف میکنم و نماز میخونیم، هم نماز را اول وقت میخونیم و هم از تخفیف ویژه شکسته بودن نماز بهرمند میشیم. 😀 دنبال جای مناسبی بودم که یهویی صدای عجیبی از ماشین شنیده شد، حدس زدم که لاستیک باشه. اولین جای ممکن توقف کردم، یه پژو هم اونجا ایستاده بود، حدسم درست بود و لاستیک عقب، سمت شاگرد کلاً ترکیده بود. صندوق را باز کردم و رفتم سراغ زاپاس، اون هم پنچر بود، گفتم تماس بگیرم اهواز و کمک بخوام که راننده پژه پیاده شد و سمتم اومد، سلام علیک کرد و مشکل را پرسید و متوجه قضیه شد، فقط سوال کرد اهل خوزستان هستید؟ که گفتم بله، میرم اهواز و… گفت چرخ پژو به سمند میخوره؟ پژه شماره ۱۴ هست، من گفتم سمند ۱۵ هست اما مشکلی نداره و تفاوت محسوسی ندارن.
بی درنگ زاپاس ماشینش را بیرون آورد و کمک کرد چرخ را عوض کنم، شماره تماس ازش گرفتم و قول دادم فرداش، چرخش را بهش برسونم که الحمدلله موفق شدم به قولم عمل کنم. اونجا یاد جریانی افتادم و برای بنده خدا تعریف کردم، پاییز یا زمستان چند سال قبل بود که عازم قم بودم، حوالی ساعت یک شب، پژویی کنار جاده و در حاشیه شهرک یا روستایی ایستاده بود، هوا بسیار سرد بود، معلوم بود مشکلی داشت، معمولاً شبها به علت مخاطراتی که ممکن است ایجاد شود، کسی توقف نمیکند، سرعتم را کم کردم و وقتی توقف کردم، مقداری کمی ازشیشه را پایین کشیدم، وقتی دیدم زن و بچه همراهش هست، اطمینانم جلب شد، گفت پنچر شده و زاپاس ندارم، اگر لطف کنید زاپاسم را به نزدیکترین مکان ببرید و بادش کنید و … بعد از کمی گفتگو، گفتم زاپاس ماشین من را ببند و زاپاس ماشین خودت را بده من، اگر روزی اهواز یا قم تشریف آوردید، برمیگردانیم. تشکر کرد و کمکش کردم و چرخ را تعویض کرد و شماره تماس همدیگر را گرفتیم و بحمد الله تا هم اکنون از دوستان و مخاطبین بنده هست. اون شب فرزند یک ماهه ایشان بغل همسرش بود و الان بعضی وقتها عکسهای اون نوزاد را میفرسته که حدود ۴ سالش شده.
اتفاق امشب هم دوست و عزیزی دیگر را به مخاطبینم افزود، کسی که با عمل انسانی خود، گرفتاری و مشکل ما را مرتفع کرد.