این روزها و بعد از رفتن مستبصر مصری، همه فکر و ذکر دوستان و صحبتها دور اومدن ایشان و حرف و حدیثهای او بوده، توی این حال و هوا بودم که دیروز از مرکز مدیریت زنگ زدن و گفتن یه مستبصر هست به نام سلمان حدادی که اومده اهواز، میخواهید مدرسه شما هم برنامه داشته باشه؟ من از خدا خواسته زود قبول کردم و زنگ زدم به معاون تهذیب که هماهنگی برنامه را انجام بده و قرار بر ساعت ۱۰:۳۰ صبح امروز شد، طلاب هم با اشتیاق توی جلسه شرکت کردن، و خلاصه جلسه بسیار خوبی بود، بویژه که در جریان قصه استبصار و آزار و اذیتی که کشیده بود، ذکر مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها به میون اومد و اشک همه را در اورد. هنوز عکسی به دستم نرسیده، اگه عکس بهم بدن براتون میذارم، گفتم تا دیر نشده، پستش را بنویسم، چون تجربه ثابت کرده که اگه از یه جریانی، یکی دو روز بگذره، دیگه حس نوشتنش از بین میره.
راستی آقای سلمان حدادی وبلاگ هم داره و چون طلبه هستش، لینکش را توی بخش طلاب و روحانیون میذارم. وبلاگش از اون وبلاگهایی است که صدایی پخش میکنه و من معمولاً با دیدن چنین وبلاگهایی سریع صفحه را خارج میکنم، لینک اینگونه وبلاگها را هم نمیذارم، اما این یکی استثناء هست.
بالاخره عکس گیرم اومد و پس از گذشت مدتی از نوشتن پست عکسها را براتون میارم.