بایگانی برچسب : بیمه

کارگزاری ۶۵

یادتون هست سال ۱۳۹۵ یه پست نوشته بودم در باره تعویض دفترچه بیمه و اینکه تاریخ سیستم نوبت دهی مشکل داره و …؟

مهم نیست، اگر یادتون نیست اینجا را کلیک کنید تا یادتون بیاد.

امروز و بعد چند سال برای گرفتن دفترچه جدید نوزاد دوباره گذرم افتاد به همان کارگزاری شماره ۶۵ بیمه تامین اجتماعی. ادامه مطلب »

تعویض دفترچه بیمه

امروز رفتم برای تعویض و تمدید دفترچه بیمه بچه ها، دستگاه نوبت دهی نصب کرده بودن، نوبت گرفتم شماره ۲۱۶ و ۲۶ نفر هم قبل از من بودن، میدونستم که بعضیها بعد نوبت گرفتن، دیگه نمیان و امیدوار بودم که زود نوبتم برسه، دو باجه بیشتر نبود و یکم طول کشید، تو این مدت به فکر نوبت دهی قدیم افتادم، البته اهواز ما تو همه زمینه ها پیشرو بوده و اولین دستگاه نوبت دهی ایران، تو همین کارگزاری بیمه تأمین اجتماعی نصب شده، عکس کاغذ نوبت مربوط به سال ۱۳۷۸ را براتون میذارم تا باورتون بشه که اهواز چقدر به روز هست، شنبه ۱۱ دی ماه ۱۳۷۸. اون موقع برای رفاه حال مردم، این کارگزاری ۲۴ ساعته کار میکرد و ساعت دریافت نوبت توی تصویر ۳:۰۹ بامداد بود. کاش دوباره کارگزاریها ۲۴ ساعته بشن و مردم کمتر معطل بشن. ادامه مطلب »

بیمه تکمیلی

امروز زهرا خانم چهارده روزه شده و کم کم لبخندهای شیرینش بیشتر میشه، امروز برای دریافت مدارک پزشکی، به بیمارستان مراجعه کردم دقیقاً ساعت ۱۰ و ۹ دقیقه بود خلاصه پرونده را ازم گرفتن و فرمودن که کار شما ۲۰ دقیقه دیگه آماده میشه. من هم تو سالن نشستم و منتظر از بین رفتن طلا شدم. چون تو مثلها همیشه وقت را به طلا تشبیه میکنن، همونجا بود که با خودم گفتم، قیمت طلا روز به روز بیشتر میشه و ارزش وقت تو ایران برعکس روز به روز پایینتر میره و ادیبان و فرهنگسرای فارسی باید یه فکری برای تشبیه نادرست وقت به طلا بکنن و اون را با یه چیز بی ارزشی که روز به روز قیمتش کم میشه مقایسه کنن، من که هر چی فکر کردم چیز مناسبی نیافتم. به هر حال باید ۲۰ دقیقه توی سالنی میموندم پر از خانمهایی با خصلتی مشترک که گویی شرط ورود و یا اشتغال به کار در بیمارستان اینه که نصف موهای سرشان بیرون باشه و روسری فقط پشت سرشون را بپوشونه. رأس ۲۰ دقیقه و در ساعت ۱۰ و ۲۹ دقیقه مراجعه کردم، من که توی همچین جمعی مثل گاو پیشانی سفید بودم، به محض ورود خانم متصدی که قبلاً ۲۰ دقیقه را خودش اعلام کرده بود، به مراجعین دیگه همون ۲۰ دقیقه را میگفت، تا چشمش به من افتاد گفت شما هم همینطور، ۲۰ دقیقه دیگه تشزیف بیارید 😀 گفتم شاید اشتباه کرده و فکر کرده تازه مراجعه کردم و یادش رفته که من ۲۰ دقیقه را گذروندم، خواستم بگم که من ۲۰دقیقه قبل اومده بودم که خودش پیش دستی کرد و گفت سیستم قطع بوده و نشد که مدارک را آماده کنم. من از این که دوباره باید تو سالن کذایی منتظر میموندم، واقعاً ناراحت شدم، اما چه میشه کرد، چاره ای نبود و دوباره برای گذراندن ۲۰ دقیقه دیگه از اون اتاق خارج شدم. هنوز به نکته جالب قضیه نرسیدم و این اول کار بود. بالاخره پس از بیش از ۴۰ دقیقه معطلی در بیمارستان ودریافت مدارک هزینه های پزشکی، راهی نمایندگی بیمه مکمل شدم، به امبد اینکه مقداری از هزینه ها را بپردازن که الحمدلله به خیر گذشت و به خاطر فرزند چهارم بودن زهرا جریمه ای متوجهم نبود، فقط گفتن که بیمه شامل زایمان چهارم نمیشه. 😀 دست از پا درازتر برگشتم و به خاطر عدم جریمه خدا را شکر کردم. 😀