دعاهاى شبهاى دهه آخر ماه که از جمله آنها این دعاست که شیخ کلینى در کتاب کافى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده: که در دهه آخر ماه رمضان در هر شب بخوان:
أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ أَنْ یَنْقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ لَکَ قِبَلِی ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَهٌ تُعَذِّبُنِی عَلَیْهِ. ادامه مطلب »
شب ۲۷ ماه مبارک
شب بیست و هفتم بالخصوص غسل وارد شده و منقول است که حضرت امام زین العابدین علیه السلام در این شب این دعا را مکرر مى خواند از اول شب تا به آخر شب :
اَللّهُمَّ ارْزُقْنِى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ وَالاِْنابَهَ
خدایا روزیم کن دورى گزیدن از خانه فریب (ناپایدار) و بازگشت
اِلى دارِ الْخُلُودِ وَالاِْسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ
بسوى خانه جاویدان و آماده شدن براى مرگ پیش از رسیدن آن
استخر
جای همه دوستان خالی، امشب تعدادی از دوستان طلبه قرار گذاشتن برن استخر به بنده هم گفتن، من که عاشق شنا هستم قبول کردم و همراه دوتا پسرم آماده شدیم، ساعت ۱۲:۳۰ قرار حرکت بود، علی خواب بود، چون میدونستم خیلی استخر را دوست داره، با روش ابداعی خودش برای بیدار کردن افراد، بیدارش کردم. 😀 حال نداشت و ادامه مطلب »
اطلاع رسانی و اصلاح
تو نوشته شب ۲۱ ماه مبارک رمضان گفته بودم که مسجد برای بیش از ۵۰۰ نفر در سحرهای لیالی قدر سحری توزیع میکنه. تو نظرات یه ناشناسی که زود لو رفت و همونجا معرفی شد، اعتراض کرد و گفت که غذا برای ۶۰۰ یا ۷۰۰ نفر هست. دیشب بعد نماز مغرب و عشاء هم یکی از بچههای پایگاه بسیج گفت که آمار شما برای غذا اشتباهه و شب ۲۱ آمار توزیع غذا ۷۰۰تا بوده. من نمیدونستم بچههای مسجدمون همهشون اینترنتی شدن و وبلاگم را دنبال میکنن. حالا که اینطور شد برای جلوگیری از اعتراض و تذکرات بیشتر و اینکه ممکنه بیان و منو به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی بگیرن، اعلام میکنم که همه بیان مسجد امام علی علیه السلام. البته سال بعد بیایید چون دیگه تموم شد. این مسجد در شبهای قدر برای بیش از ۷۰۰ نفر غذا میپزه. 😀 خوب شد آقا مجید؟ البته امسال تعدادی از مؤمنین بانی شدن و قراره یه افطاری هم بدن. چون تاریخش را دقیقاً نمیدونم الآن دعوتتون نمیکنم.
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
شعر
شعری ار محمد مهدی سیار در مظلومیت سید مظلومان، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
مالک رسیده است به آن خیمه سیاه
تنها سه چار گام، نه این گام آخر است
اما صدای کیست که از دور میرسد
گویا صدای ناله «برگرد اَشتَر» است
این ناله خفیف و گرفته از آن کیست؟
من باورم نمیشود از حلق حیدر است
مالک، رها کن آن سوی میدان و بازگرد!
این سو پر از معاویههای مکرر است
امروز پاره پاره قرآن به نیزههاست
فردا سری که قاری آیات پرپر است
تاریخ! گوش دار که آن خطبه بلیغ
غم نامه علی است که اینک به منبر است
حتی عقیل طاقت عدلم ندارد، آه!
من یوسفم کیست که با من برادر است
من یوسفم، تو یوسف بیچاه دیدهای؟
این چاههای کوفه عجب گریه پرور است!
مراسم شب ۲۱ ماه مبارک رمضان
در مسجد امام علی علیه السلام شبهای ۱۹ ، ۲۱ و ۲۳ ماه مبارک رمضان مراسم مفصلی برگزار میشه. در هر سه شب، سحری برای بیش از ۵۰۰ نفر پخته و توزیع میشه. علاوه بر دعاها و اعمال معمول لیالی قدر، ذاکران اهل بیت عصمت و طهارت نیز در شبهای ضربت خوردن و شهادت امیرمؤمنان، ذکر مصیبت و نوحه سرایی میکنند. دیشب برای شرکت در این مراسم به مسجد رفتم، ادامه مطلب »
زیارت اهل قبور
امروز خیلی دلم گرفته بود. تصمیم گرفتم به زیارت اهل قبور برم، من زیاد به زیارت اونها میرم، مدتی نرفتم و اگه این مدت طول بکشه احساس دل تنگی میکنم. تو روایات نورانی اهل بیت هم خیلی سفارش شده به زیارت اهل قبور و برای دوری از دنیا زدگی و رغبت به آخرت خیلی مفیده. وقتی زیارت اهل قبور خونده میشه و به معنای فقره آخر خوب توجه بشه که:” و نحن ان شاءالله بکم لاحقون ” و باور کنیم که یه روزی بالاخره جایگاهمون اونجا است و به اونها ملحق میشیم. توی خیلی از مسائلمون تجدید نظر خواهیم کرد. ادامه مطلب »
شب نوزدهم ماه مبارک
عجب تقارنی شده میان قرآن و عترت، شبهای پر فیض قدر و نزول قرآن گره خورده با صاحب قدر و صراط مستقیم. از همه عزیزان التماس دعا دارم. یه شعریه که من خیلی دوستش دارم و تناسب با این ایام و لیالی داره را تقدیم میکنم. شعری از آقای احمد عزیری. ادامه مطلب »
دعای شب قدر
امسال از اول ماه مبارک رمضان توفیق داشتم و هر روز بعد نماز ظهر و عصر حدود نیم ساعت بیان احکام شرعی و نقل روایت از اهل بیت علیهم السلام داشتم. گرچه متأسفانه استقبال کم بود اما به هر حال توفیقی بود که نصیبم شده. روایات جلسه را از کتاب شریف کافی ج اول و از کتاب العقل و الجهل انتخاب کردم. روایت مفصلی از ادامه مطلب »
سوختن مانیتور
دوستان زیادی دارم که برای خرید سیستم یا لوازم جانبی با من مشورت میکنن، بعضیا هم بر خلاف چیزی که بهشون میگم عمل میکنن 😀 یه بار یکی از دوستان ازم خواست که برای خرید مانیتور همراهش برم بازار، من هم که در ایام درسی اگه کار ضروری باشه بعد از ظهرها میرفتم و هیچ وقت قبل از ظهر به بازار نمیرفتم، خیلی اصرار کرد و قبول کردم و بعد از تموم شدن درس یه جایی باهم قرار گذاشتیم و منو برد به فروشگاه یکی از دوستان خودش، دوستش مارک مورد نظر من را نداشت و شروع کرد به تبلیغ جنسی که خودش داره، دوستم یواشکی بهم گفت که چه کنم بخرم یا نه؟ من که تقریباً ناراحت شده بودم، گفتم تو که منو پیش دوست خودت اوردی از خودش میخواستی مشورت میداد دیگه. حالا من چطور بگم به شما؟ اما اگه نظر منو میخوای این جنس را نخر و برو یه مارک دیگه را بخر. بالاخره صحبتهای دوستش مؤثر افتاد و چیزی را که نباید بخره، خرید. مانیتور را به منزل ما اورد و همونجا تستش کرد و متوجه کیفیت پایینتر اون شد. اما دیگه چارهای نداشت. شب بعد از نماز مغرب و عشاء تلفن کرد و گفت که مانیتور سوخته و اصلاً کار نمیکنه.! هر چی بلد بودم را تلفنی گفتم اما فایده نداشت. خیلی اصرار کرد که بیاد دنبالم و منو بر بالین مانیتور ببره. من هم هرچی عذر میخواستم فایده نداشت. ناچار قبول کردم و با موتور سیکلت اومد دنبالم. شب بسیار سردی بود و منزلشون نسبتاً دور. به اونجا که رسیدم دیدم کابل برق مانیتور را اصلاً از کارتن درنیورده و وصلش نکرده. 😀 بهش گفتم که خودت دیدی من تو خونه چه کار کردم، چرا برقش را وصل نکردی؟ گفت که فکر کردم فقط اتصالش به کیس کافیه و خودت اصلاً این سیم را استفاده نکردی. راست میگفت چون من از سیم مانیتور خودم استفاده کرده بودم.
ولادت امام مجتبی علیه السلام
ضایع شدن
اینقدر خاطره تلخ و شیرین دارم که نمیدونم کدوم را بنویسم و نیاز به یه اشاره و یه محرک هست که یکی را انتخاب کنم جریان ضایع شدن سید میلاد را تو وبلاگش خوندم و این خاطره یادم اومد. ادامه مطلب »
یک هفته روزهخواری۳
ان شاءالله این آخرین قسمت باشه و دیگه تموم بشه.
روز دوم حدود ساعت ۷ الی ۸ بود که دکتری که عمل جراحی را انجام داده بود که اتفاقاً برادر یکی از روحانیون شهرمون هست و یکی دیگه از برادراش همکار یکی از دوستان نزدیکم بود برای دیدن عکسها و وضع عمومی من بالای ادامه مطلب »
یک هفته روزهخواری۲
نمیخواستم به این زودی ادامه ماجرا را بنویسم، خیلی حال نوشتن ندارم اما از بس دوستان نظر دادن و فشار اوردن مجبور شدم زود بنویسم. اما اول یه چیزی به این عزیزان بگم که سریالهای تلویزیون هم حداقل ۲۴ ساعت بین قسمتهاش فاصله هست. یکم دندون روی جگر بذارید. 😀 ممکنه هم امروز تموم نشه و قسمتهای بعدی داشته باشه فقط اولش بگم که یه هفته روزه خواری بعداً میاد. ادامه مطلب »