عادي

بیمارستان سوانح سوختگی

چند روز قبل، یکی از دوستان، تماس گرفت و اعلام کرد که کودکی از روستاهای اطراف اهواز، دچار سوختگی شده و خانواده ایشان، از پس هزینه های بیمارستان بر نمی آیند، من هم که مدتها بود، مبلغی برای این موارد به حسابم نیومده و اساساً مورد حاد و ضروری نبوده که بخوام فراخوان بدم و اعلام نیاز کنم، هر چه …

ادامه مطلب »

اشتباه ضایع

تو کار خطاط ها و تابلو نویسها و دیوارنویسها، گاهی اشکالاتی عمده و ضایعی دیده میشه، ولی عجیبه که کمتر بهشون دقت میشه و شاید هم بشه و جایی منعکس نشده، از چند وقت قبل یه نوشته ای روی دیوار گلزار شهدای اهواز نظرم را جلب کرد، (قسمت بیرون نزدیک باب التطهیر) بار اول با سرعت از کنارش رد شدم، …

ادامه مطلب »

دعوتی

امروز صبح یکی از طلاب پایه دوم، بعد از کلاسها اومد پیشم و گفت، که دوستان یه برنامه شام تدارک دیدن، و از شما هم دعوت کردن که در جمعشون حاضر بشید، برنامه در مجتمع فجر تدارک دیده شده بود، غرض هم تجدید خاطره و دور هم نشستن بوده، انصافاً خاطرات زیادی با این گروه دارم، پارسال کلاسشون خیلی خاص …

ادامه مطلب »

دسته گلهای مکرر

تو مجموعه مسجد، در این سالهایی که امامتش را به عهده داشتم، فراز و نشیبهای بسیاری داشتیم، یکی از مشکلات همیشگی، مراسمات شهادت و موالید اهل بیت بوده، نه اینکه شهادت و تولد مشکل باشه، بلکه هماهنگی سخنران و اعلام برنامه و تزیین مناسب مسجد، همیشه، با مشکل جدی مواجه بوده، چند شب قبل یه روحانی بزرگواری اومد مسجد و …

ادامه مطلب »

همایش خانواده

از ابتدای سال تحصیلی، و قبل از آن که پست مدیریت را تحویل دادم، خیلی کم تو مجامع عمومی و مراسمات حوزه شرکت کردم، یعنی اساساً جایی نرفتم، هر سال فصل پاییز، فصل تفریح و بیرون رفتنم بود، تقریباً هر هفته یک بار، حداقل برای صرف چای آتشی، به طبیعت پناه میبردیم و ساعاتی از هیاهوی شهر دور میشدیم، برای …

ادامه مطلب »

آزاد سازی حلب

دیروز که حلب آزاد شد، شبش رفتم زیارت قبور شهدا و به ویژه شهدای مدافع حرم، از میان شهدا، شهید حلب، شهید حمید رضا فاطمی اطهر را بالخصوص، تبریک خاص بهش گفتم. در جریان این زیارت اتفاق جالبی افتاد، بنده سر مزار شهید غوابش مشغول خواندن دعا و قرآن بودم که حس کردم، شخصی به قبور شهدا، نزدیک شد،

ادامه مطلب »

اردوی نظامی

دیروز پنج شنبه، بچه های بسیج مسجد را برده بودن به یک اردوی نظامی، در پادگانی خارج از شهر، اردو، ۲۴ ساعته بود و شب برنامه پیاده روی و تیر اندازی و انفجار داشتند، مسئول تشکیلات فرهنگی مسجد، ازم خواست که همراه ایشان، یک سری به بچه ها بزنیم، من هم اجابت کردم و ازشون خواستم لباس نظامی برام تهیه …

ادامه مطلب »

شهدای حلّه

جمعه گذشته، بار دیگر دست سفاکان و دشمنان اهل بیت، به جنایت دیگری آغشته شد، تا برگ دیگری بر سوابق ننگین و خونبار خود بیفزایند، این بار زوار اربعین حسینی که عمده آنها از هموطنان عزیزمان بودند را در شهر حلّه عراق، مورد هدف قرار دادند، بیشترین آمار شهدای این واقعه هولناک از استان خوزستان و به ویژه شهر اهواز …

ادامه مطلب »

تحقیق درسی

دیروز تو درس احکامی که برای طلاب مبتدی داشتم، نسبت به یک موضوع فقهی تحقیقی دادم، همیشه با تحقیق دادن مشکل دارم، از مشکل بررسی و اعلام نظر که بگذریم، مشکل فراموشی دریافت تحقیقات در روز بعد خیلی عمده تر هست، آموزش حوزه هم مرتب از ما میخواد که تکلیف کنید طلاب را به تحقیق نوشتن، به هر حال دیروز …

ادامه مطلب »

کار خیر و دردسر

امشب رفته بودم زیارت اهل قبور، یک ساعتی اونجا بودم و وقت بازگشت، کنار دیوار قبرستان، توی زاویه تاریک، یک خانم و آقایی را دیدم که اشاره میکردن و ماشین نیاز داشتن، معمولاً تو مسیری که میرم، تو مواقعی که ماشین گیر نمیاد، خالی نمیرم و رهگزری باشه، سوار میکنم، توقف کردم، آقای میان سالی بود و خانم پیری، خانم …

ادامه مطلب »