عادي

دیشب منزل یکی از دوستان قدیمی دعوت بودم، دو سه سالی هست که بنده خدا، دوستان و همسایه های قدیمی را دعوت میکنه، یکی در ماه مبارک و یه دعوتی دیگه هم فکر کنم ایام فاطمیه دارد، دعوتی هم به صورت خانوادگی هست، البته امسال به دلیل بیماری مادرشان، مجردی دعوت کرده، تأکید بسیاری داشت که حتماً پسرها را با …

شبهای پر خیر و برکت قدر امسال هم فرا رسیدند و باز دغدغه ها و حوادث احتمالی مراسم، ذهنها را مشغول خود کرد، شب نوزدهم و بیست و یکم، خودم در مسجد حضور نداشتم اما اطلاع داشتم که همه چیز به خوبی و خوشی انجام شده بود و مراسم خوب و آبرومندی برگزار گردیده بود. حتی همسایه ها هم که …

در ماه مبارک رمضان، به خاطر گرمای شدید هوا و همچنین کوتاه بودن شبها، معمولاً مردم تا صبح بیدارن، ما هم که درسهامون تعطیل هستن، فرصت مغتنمی به دستمون میاد برای شب زنده داری و دید و بازدید، البته مشکلاتی هم ممکنه پیش بیاد، امروز یکی از اون مشکلات، ایجاد شد، یکی دو دوره هست که قبض گاز به دستم …

وبلاگ بنده همانطور که همه عزیزان میدونن، بیشتر شبیه دفترچه یادداشت هست و بالخصوص از مسائل سیاسی و جنجالی اجتناب میکم و مطلبی نمینویسم اما در ایام انتخابات، همیشه، جو سیاسی بر بسیاری از مراکز حاکم میشود، این جو، در حوزه ها و دانشگاه ها بیشتر محسوس هست. دانشگاه را ارتباطی ندارم لکن تو حوزه، طلاب معزز مرتب سولاتی میپرسند، …

دیشب، و بعد از چند شب هماهنگی، بالاخره توفیق شد خدمت طلاب پایه دوم مدرسه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام، نشستی دوستانه و صمیمانه داشته باشم. بانی جلسه هم خودشون بودن، یک نفر مسئول پیگیری بود و متاسفانه، یکی دو شب قبل، به شدت گرفتار بودم و نشد خدمتشون برسم، تا اینکه، این توفیق، نصیبم شد و تجدید خاطره …

امروز درس شرح لمعه ای که دارم، تموم شد، بعضی از افراد این گروه، پنج سال قبل، وقتی طلبه مبتدی بودن، درس احکام مقدماتی را نیز خدمتشون بودم، زمان چه زود میگذرد و این عمر ماست که رو به نقصان و تمامی میرود. 🙁 معمولاً محدوده بخشهای مختلف شرح لمعه، به سختی تمام میشود و نیاز به کلاس فوق العاده …

دیروز و پس از هماهنگیهایی، قرار شد که امروز صبح با سه نفر از دوستان، راهی روستایی در اطراف اهواز بشیم، روستایی که من تا حالا نرفتم و راهش را هم بلد نیستم، هدف از رفتن هم، بررسی موقعیت زمینهای یکی از همراهان که اصالتاً اهل اونجاست، بوده. احیاناً برای مشارکت در طرح تولید قارچ و یا …، توسط دوست …

تو ایام نوروز امسال، شرایط خاصی داشتم و یه جورایی مجبور بودم بیرون برم، تقریباً هر روز، تنهایی یا با دوستان و خانواده، بیرون رفتم. تنهایی را بهتون نمیگم کجا رفتم و کسی هم نبود ازم عکس بگیره. 😀 اما بقیه روزها را چندتا عکس میذارم.

امروز صبح یکی از دوستان قدیم و رزمنده دوران دفاع مقدس؛ با هماهنگی قبلی اومد دنبالم و با هم؛ به یکی دو روستا؛ که مشغول انجام پروژهایی هست؛ رفتیم. ظهر هم رفتیم به مقر اصلی که طرح پرورش ماهی داره؛ پرورش ماهی ایشان با بقیه متفاوته؛ ماهیها در شرایط کاملاً طبیعی و با غذای معمولی بزرگ میشن؛ برای ناهار سه تا …

روزهای رفته ی سال را ورق میزنم… چه خاطراتی که زنده نمیشوند، چه روزهاکه دلم میخواست تا ابد تمام نشوند، و چه روزهاکه هر ثانیه اش یک سال زمان میبرد، چه فکرها که آرامم کرد و چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود، چه لبخندها که بی اختیار برلبانم نقش بست و چه اشک هاکه بی اراده از چشمانم …