بالاخره اسباب کشی به پایان رسید. البته اسباب کشی مجازی. همه دیدند که وبلاگم به طرز ناجوانمردانه و بدون هیچ علت مشخصی بسته شد. آدرس وب سایت شرکت ارائه دهنده سرویس را نمایش میداد شرکتی مثل صدها شرکت دیگر که تنها یک نفر عضو دارن و تمام دفتر و دستک و میز و صندلیشون به یک کامپیوتر و یک خط اینترنت نه ادامه مطلب »
یک هفته روزه خواری
دو سال پیش و در آستانه ماه مبارک رمضان جهت آمادگی مؤمنین، مختصری از خطبه شعبانیه وجود مقدس رسول الله صلوات الله علیه و آله را متذکر شدم و در آن شب و بعد هم در روزهای ماه مبارک که بعد از نماز ظهر و عصر مسئله میگفتم، چند بار تو دعای پایان جلسه از خداوند توفیق روزه ماه مبارک را خواستار شدم و گفتم خیلیها آرزو دارن روزه بگیرن و نمیتونن، تو بیمارستانها بستری هستن یا تو خونه مریضن، اونها را دعا کنید. تا اینکه سحر روز ادامه مطلب »
آب لوله به جای آب شیرین!!!
سالهایی که قم زندگی میکردیم، مثل بیشتر مردم با بشکه، آب شیرین میخریدیم. یه میهمان از اهواز اومده بود منزلمون و شب هم مونده بودن. آخر شب همه خواب بودن من آخرین نفر بودم که خوابیدم، متوجه شدم که آب شیرین منزل تموم شده. فردای اون شب درس تعطیل بود. من که احساس خطر شدیدی کردم که اول صبح خانم دستور میده برم آب شیرین بیارم. لوله آب را باز کردم و بشکه را پر کردم. صبح که شد خانم خیلی عادی از بشکه کذایی چای درست کرد و همه خوردن و هیچ کس غیر من از جریان خبر نداشت. میهمانان که رفتن خانم گفت من شب مونده بودم چه کار کنم برای صبح، خوب شد شما رفتید آب شیرین خریدید. 😀 من لبخندی زدم. خانم گفت نکنه بنده خدای میهمان اول صبح رفت و آب خرید. گفتم خیالتون راحت باشه خودم بشکه را پر کردم. 😀 اما آبش یه طوری نبود؟ 😀 گفت بله من هم حس کردم یه طوریه. من دیگه نتونستم جلوی خندهام را بگیرم و حقیقت را گفتم.
نعلین لنگه به لنگه
توی نظرات پست قبلی آقا سید میلاد یه مطلبی از دوستشون نقل کرده که منو یاد یه خاطره انداخت. دوسال پیش ماه رجب قم بودم تعدادی از طلاب مدرسه هم یه اردوی درسی داشتن و اونها هم قم بودن. برای شب نیمه رجب برنامهای ترتیب داده بودن برای رحلت حضرت زینب سلام الله علیها یه سخنران میخواستن من ادامه مطلب »
خروج از منزل بدون عمامه
الان که بازار خاطره گویی گرمه و بعضی از رفقا شروع کردن به خاطرهگویی، من هم که خاطرات بسیاری دارم که از بس زیاد هستن نمیدونم کدوم را بنویسم. امشب از خانواده نظر خواستم و گفتم یه خاطره ترجیحاً خندهدار اگه یادتون هست برای نوشتن بگید که خانم من را به یاد یه خاطرهی خندهداری انداخت که مربوط به حدود ۱۸ سال پیش میشه. ادامه مطلب »
هدیه اول صبح
بعد نماز صبح از مسجد که اومدم بیرون یه بنده خدای ناشناس با پراید جلوی پام ایستاد و پس از سلام و احوالپرسی یه دوره تفسیر مجمع البیان بهم هدیه داد. 😀
من هم شدم مثل سینا مختصر و مفید. 😀
ترافیک برنامهها
تا حالا شده چندین کار برای شما پیش بیاد و با هم تداخل کنن؟ برای من که خیلی پیش میاد البته مقصر من نیستم یه سری افراد میان یه کارهایی میتراشن و اینجوری میشه. امروزم اینطوری بود. بعد از مزاحمت پیامهای کذایی مخابرات و خواب زدگی که تو پست قبلی نوشتمش با اینکه خیلی خسته بودم دیگه نخوابیدم البته ادامه مطلب »
خواب زدگی
با فرارسیدن ماه مبارک رمضان سیل تماسهای تلفنی به حوزه جهت پرسیدن مسائل شرعی شروع میشه صبحها که اپراتور هست و پاسخگویی انجام میشه، مشکل بعد از ظهرها هست که کسی تو حوزه نیست. پارسال مرکز تلفن را طوری تنظیم کردم که بعد از ظهرها و تعطیلها کلیه تماسها وصل بشه به خط داخلی که تو منزل داریم. ادامه مطلب »
افطاری
این خاطره مال حدود ۲۰ سال پیشه، سالهایی که حوزهها از ابتدائیترین امکانات هم محروم بودن نه غذایی پخت میشد و نه آشپزی وجود داشت.! ماه رمضانی بود و طلبهها تقریباً هر شب برای افطار دعوت بودن، یعنی همدیگر را دعوت میکردن. ادامه مطلب »
خاطرات
این علی آقا که خودش اهل نوشتن مطلب تو وبلاگش نیست و من را تک و تنها گذاشته، چند بار پیشنهاد داد که از خاطرات گذشته مطالبی بنویسم. بعضی از دوستان هم همین خواسته را داشتن برای اجابت خواستهی همهی عزیزان یه دسته جدید به نام خاطرات تعریف کردم که البته وقتی تعدادشون زیاد شد سمت راست وبلاگ خواهم گذاشت. اگر هم خاطره نمیخواهید میتونید نظر یا پیام بدید و من را منصرف کنید. 😀 البته فکر نکنم کسی پیدا بشه از خواندن خاطرات خوشش نیاد، ممکنه خاطرات من را نپسنده اما به طور کلی اغلب افراد دوستدار خاطرات هستن.
برنامه تلویزیونی بوی بهشت
امروز صبح از صدا و سیما زنگ زدن مدرسه و میخواستن وقت بگیرن جهت تهیه گزارش برای ویژه برنامه بوی بهشت که از سیمای خوزستان پخش میشه. البته گزارش را از مسجد امام زین العابدین علیه السلام میخوان تهیه کنن و چون تلفنی از کسی نداشتن نزدیکترین و مرتبطترین مرکز با مسجد حوزه علمیه روبروی اون هست که زحمت هماهنگیش به گردن من افتاد.! من هم با هیئت امنا و بسیج مسجد تماس گرفتم و هماهنگی لازم را انجام دادم. به هر کی میگفتم اول چیزی که میگفت اینه که شما هم مسجد باشید من هم عذر مسجد امام علی علیه السلام و نماز را میاوردم. اما بالاخره نفهمیدم از صدا و سیما اومدن یا نه قبل از اذان دیدم یکم وقت دارم رفتم یه سری خرت و پرت برای لوله کشی منزل پدر خانم بخرم، مغازه یکم شلوغ بود و خریدهای من خورده ریزه برای همین طول کشید، من که دیدم داره دیر میشه از بنده خدا سؤال کردم که بعد نماز هستش یانه که با جواب مثبت ایشان عذر خواهی کردم و گفتم که دیرم شده و بعد نماز مزاحمتون میشم، لیست وسایل را هم دادم خدمتشون تا آماده کنه تو راه برگشت یه تصادف مختصری شده بود و ترافیک شدیدی ایجاد شده بود همه مصیبتها از عدم رعایت حقوق دیگران هست یکم اگه صبر کنن و مسیر را برای دیگران باز کنن خیلی از مشکلات حل میشه و خیلی از تصادفات واقع نمیشه، خلاصه با تأخیر ده دقیقهای به مسجد رسیدم و تو راه چندین تماس از مؤمنین مسجد داشتم و گزارش لحظه به لحظه میدادم که الان فلان جا هستم و بهمان جا رسیدم. 😀 آخه بندگان خدا بیش از پانزده ساعت روزه بودن و میخواستن زود نماز بخونن و خانوادههاشون سر سفره افطار منتظرشون بودن.
اوضاع ماه مبارک
ماه مبارک با همه مبارکی و خیر و برکاتش، وقتی که میاد همه چیز را تحت تأثیر قرار میده اگه مثل امسال توی تابستون باشه به خاطر کوتاه بودن شبها خیلی از کارها و فعالیتها مختل میشه.! روزها گرم و طولانی و نمیشه کاری کرد شبها هم به سرعت سپری میشه. برای همین هم یکی دو روزه که مطلب تازهای ندارم که بنویسم. سه وقت مسجد میرم مثل قبل ماه مبارک، البته قبل ماه مبارک مدتی نماز صبح تعطیل شده بود. متأسفانه استقبال خیلی کم بوده الان هم که ماه مبارکه بعضیا با اینکه روزه میگیرن و سحر معمولاً بیدارن تنبلی میکنن و تو خونه نماز میخونن. مسأله نماز صبح شاید خوب تبیین نشده و برنامههای متنوع تلویزیون هم نمیذاره مردم زود بخوابن. بعد نماز ظهر و عصر حدود نیم ساعت بیان احکام شرعی و روایاتی از اهل بیت عصمت و طهارت داریم(فقط در ماه رمضان). نماز مغرب و عشاء بلافاصله بعد اذان مغرب و مختصرتر از همیشه خونده میشه. به خاطر اینکه دیگر مساجد محل نماز را بعد افطار و حدود یک ساعت بعد از اذان اقامه میکنن خیلی از مؤمنین میان مسجد حضرت علی علیه السلام و اونجا نماز میخونن لذا جمعیت مسجد نسبت به قبل تو این وقت بیشتر هست. امسال مسجد دوتا جلسه قرآن داره یکی قبل از اذان مغرب و مخصوص بچههای بسیج(البته کم سن وسالها) تا مزاحمتی برای بزرگترها نداشته باشن و دیگری هم حدود یک ساعت بعد نماز که طبق سنوات گذشته مشتریهای خاص خودش را داره به علاوه بچههای بزرگتر بسیج. من هم طبق سنوات گذشته تو این جلسات شرکت ندارم و یه برنامه جداگانه و شخصی بعد نماز صبح دارم.
ماه رمضان
مراسم شبی با قرآن
امشب و در آستانه ماه مبارک رمضان، به مناسبت ختم قرآن در جلسات قرائت شبانه یک صفحه از قرآن کریم که در مسجد برگزار میشود، جلسه شبی با قرآن با حضور قاری کشوری و یک قاری از بچههای مسجد برگزار شد. عکسهای این برنامه را میتونید در وب سایت مسجد ببینید. نکته قابل توجه اینه که خیلی از مؤمنین مسجد امروز را روزه بودن. من هم اگه خدا قبول کنه امروز را روزه گرفتم اتفاقاً خیلی هم تشنه بودم و قصد داشتم بلافاصله بعد از نماز راهی منزل شوم! البته از قبل میدونستم که چنین مراسمی برگزار میشه اما واقعاً ضعف کرده بودم. بین نماز فرمانده پایگاه میکرفون را گرفت و ضمن اعلام برنامه از همه خواست که در مراسم شرکت کنن، ادامه مطلب »
پاسخ به مسائل شرعی
به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان آی دی چندتا از دوستان روحانی را سمت راست وبلاگ گذاشتم برای پاسخ گویی به مسائل شرعی. آی خودم هم که کما کان در خدمت شماست.