با تشکر از کلیه ی دوستانی که لطف کردند و در این ایام، دعاگو و جویای حال زهرا خانم بودن و با پوزش از تأخیر در اطلاع رسانی که ناشی از کثرت مشغله و کمک به اعضای خانواده، جهت پرستاری از زهرا خانم بوده، به اطلاع میرسانم که به برکت دعای عزیزان، عمل جراحی با موفقیت، و در موعد مقرر، انجام شد. روز بعد هم بیمار، مرخص شده و حال عمومی ایشان، بحمدالله خوب است، تنها مشکل ایشان، گچ گرفتن کامل پا است که ان شاء الله با دعای خیر عزیزان، خداوند، صبری به ایشان عنایت فرماید تا مدت درمان سپری گردد، و نیز از همه دوستان و عزیزان جهت بهبود کامل زخم و عدم ایجاد عفونت و حصول نتیجه مطلوب و بازگشت این فرشته کوچک به زندگی طبیعی، التماس دعا دارم. عکسهای قبل و بعد از عمل که در بیمارستان گرفته شده را براتون میذارم. و همچنین عکسهای رادیولوژی قبل و بعد عمل را میذارم، جهت بررسی بعضی از دوستان عزیز پزشک، که از نزدیک نمیتونم خدمتشون باشم. از جمله جناب آقای دکتر خدامی از کرج. در اینجا لازم است از جناب آقای دکتر مولوی، جراح محترم و جناب آقای دکتر مسعود عنافچه کمال تشکر و قدردانی را بنمایم. ادامه مطلب »
عمل جراحی
این پست نوشتنش قبل از انتشارش هست الان روز شنبه ۱۳ اردیبهشت هست ساعت ۲۳:۴۲ انتشارش وقتی هست که احتمالاً پشت در اتاق عمل، در انتظاری سخت به سر میبرم، از روز دوشنبه گذشته (۸ اردیبهشت) و پس از مراجعه به پزشک متخصص ارتوپدی، متوجه شدم که زهرا کوچولو، دچار در رفتگی مادرزادی لگن از ناحیه پای چپ هست، وقتی شروع به راه رفتن کرد، مقداری میلنگید، گفتیم شاید اولش باشه و هنوز پاهاش قدرت نگرفتن، بعضیها هم بهمون گفتن ببریدش دکتر، من هم برای اطمینان بردمش پیش متخصص، بعد از مشاهده عکس، گفت که حتماً باید عمل بشه و هیچ راهی نداره، دو نامه هم برای دو متخصص دیگه نوشت، یکیشون هر دو هفته یک بار از تهران میاد اهواز که موفق نشدم ببینمش، پیش متخصص دیگر و یکی دیگه هم رفتم که هر دو گفتن غیر از عمل، راهی نداره. بالاخره نوبت عمل داده شد، برای روز دوشنبه، ۱۵ اردیبهشت، ساعت ۸ صبح. سر ساعت مقرر در بیمارستان رازی اهواز، حاضر شدم، زهرا اون روز تب داشت و مسئولین بیمارستان از بستری شدنش امتناع کردند، خودم هم خیلی تمایل نداشتم توی بیمارستان دانشگاهی دولتی، دخترم، ابزار یادگیری دانشجوها بشه، برای همین از اول هم دنبال بیمارستان خصوصی بودم، این ماجرا که پیش اومد، از خدا خواسته، از بیمارستان خارج شدم، البته برای احتیاط نوبت دیگری برای دوشنبه بعدش یعنی ۲۲ اردیبهشت گرفتم، شنبه ۲۰ اردیبهشت، پزشک متخصصی که هر دو هفته یک بار، از تهران به اهواز می اومد، در بیمارستان خصوصی آریا، بیماران را وبزیت میکرد، اما فقط بیماران خودش را که از قبل نوبت داشتند. بنده مراجعه کردم و منشی بهم گفت که باید صبر کنید آخر وقت اگر فرصت شد، پیش دکتر برید، من هم منتظر موندم و آخر وقت، فرصتی دست داد و خدمت دکتر رسیدم، پس از معاینه، و دیدن عکس ضمن دلداری نسبت به درصد بالای بهبودی در این سن، نوبت عمل را توی دفترش نوشت، روز شنبه ۲۸ تیرماه، ساعت ۶ صبح، بعد که به تقویم نگاه کردم متوجه شدم که اون روز مطابق با روز ۲۱ رمضان المبارک، سالروز شهادت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام است. جریان التماس دعا در لیله الرغائب، مال همین قضیه بود، الآن هم از همه دوستان التماس دعا دارم، برای موفقیت آمیز بودن عمل و هم برای عدم احتیاج به عمل دیگر، چون یکی از پزشکان معتقد است که پای راستش هم نیمه در رفته است و احتمالاً نیاز به عمل دیگری دارد.
توضیح: این پست قرار بود در روز ۱۵ اردیبهشت منتشر بشه، اما چون عمل، انجام نشد، منتشر نکردم. در تاریخ ۲۷ تیرماه ویرایشش کردم، لذا تفاوت تاریخ اول پست که گفتم الان ۱۳ اردیبهشت هست با تاریخهای دیگر، مال این قضیه است، کسی ایراد نگیره که چطور توی ۱۳ اردیبهشت جریانات ۲۰ اردیبهشت را نوشتی.
التماس دعا
ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت مولای متقیان حضرت علی علیه السلام به همه دوستان، از همه عزیزان، التماس دعا دارم، فردا صبح ۲۸ تیرماه، مقارن با روز شهادت آقا، امیرالمومنین علیه السلام، روز سرنوشت سازی برای دختر کوچکم، زهرا هست، و روز سختی برای ایشان و پدر و مادرش میباشد، زهرا ۲۰ ماهه هست و شدیداً به دعای شما نیازمند است، جزئیات واقعه، نوشته شده و در زمانبندی سایت، ان شاء الله در روز ۲۸ تیرماه منتشر خواهد شد.
عکس بستنی خوردنش را ببینید ادامه مطلب »
سفری معنوی
دیشب یکی از دوستان قدیمی، تماس گرفت و گفت که تعدادی محصولات فرهنگی داره، برای پایگاه مسجد و میخواد اونها را به من تحویل بده، وقتی به درب منزل رسید و اقلام را تحویل داد بهم گفت که فردا داره میره مناطق جنگی، اون هم همراه یکی از دوستان قدیمی که من سالهاست ایشان را ندیدم، خیلی خوشحال شدم و با وجود اینکه توی ساعت مورد نظر ایشان، کاری داشتم، قول تقریبا مساعد دادم و قطعی شدن قضیه را به امروز، موکول کردم، امروز قبل از ساعت مقرر، با ایشان تماس گرفتم و اعلام آمادگی کردم، متاسفانه خبر انصراف اون دوست قدیمی را داد که به علت مشغله کاری، و با وجود تمایل شدید، به اومدن، دیگه نمیتونست همراه ما باشه. دو نفری به راه افتادیم و از جاده خرمشهر به سمت مناطق جنگی رفتیم، اولین توقف ما، در حقیقت دورترین نقطه بود، محل کشف پیکر شهید سرافراز، علی هاشمی بود، نزدیکیهای مرز عراق و در میان هور. هوا بسیار گرم بود، در همان موقعیت، سوله هایی از زمان جنگ باقی مانده که مربوط به بیمارستان امام رضا علیه السلام بود، ادامه مطلب »
روبات بی کار ژاپنی
چندتا از دوستان چندین بار اعلام کردن که این کد امنیتی برای نظرات را بردار، من هم چند بار برش داشتم، فلسفه وجودیش مقابله با روباتهایی است که میان بیخودی نظر میدن، الان که وبلاگ، به هم ریخته است و کلیه ی پلاگینها غیر فعال هستن، طبیعتاً کد امنیتی هم غیر فعال شده، تو همین مدت یکی از روباتهای عزیزی که همیشه من را مورد لطف قرار میده و نظراتی میذاره، اومده و نظر داده، روباتی ژاپنی که هیچی از نظراتش نمیفهمم.
یک اشتباه فاحش
در اثر یک غفلت و اشتباه فاحش، که به خاطر ضایع بودنش، از ذکرش معذورم 😀 کلیه اطلاعات وبلاگم حذف شد، و تا این لحظه فقط تونستم مطالب را بازیابی کنم، ان شاء الله بتونم عکسها را هم بازیانی کنم و به حالت عادی برگردونم، خودمونیم اگه کسی غیر از خودم چنین اشتباهی مرتکب میشد، کلی ملامتش میکرم که چرا یه نسخه بک آپ نگرفتی، البته یه نسخه یکم قدیمی هست که تقریباً بخش عمده ای از تصاویر را برمیگردونه، الان مشغول بازیابی اون هستم، با این کار پستهای قدیمی عکس دار میشن و پستهای جدید فعلاً بدون تصویر باقی میمونن.
اردوی یک روزه
میگن اولین خاطره از هر چیزی خیلی ماندگار است، من اولین اردویی که با بسیج مسجدمون رفتم، خیلی شرایط بدی داشت، بسیار بی برنامه بود، جاهاش هم خیلی نا مناسب بوده، (جریانش را توی این پست نوشتم) دیگه با بسیج مسجد جایی نرفتم، هر وقت میخواستم برم، اون خاطره تلخ برام تداعی میشد و منصرف میشدم، تا اینکه اوضاع و احوال بسیج، پس از تغییر و تحولات، مساعد شد و دیروز توی اردوی یک روزه منطقه خوش آب و هوای رباط باغملک شرکت کردم، از قبل برنامه ریزی شده بود، سنین مختلف را مخلوط نکرده بودن و فقط بچه های اول و دوم دبیرستان همراه با فرمانده پایگاه و مربیا، بودن، تقسیم کار و مدیریت برنامه هم به خود بچه های دبیرستانی، سپرده و مسئولیتها تقسیم شده بود، با توجه به اولین تجربه این عزیزان، اردوی خوب و قابل قبولی داشتند، نواقصی هم بود که توسط بنده و دیگر بزرگترها، تذکر داده شد. خلاصه اردوی خیلی خوب و روز شادی، برای همه بوده و بدون هیچگونه ناراحتی و مسئله خاصی، به پایان رسید و حوالی وقت اذان مغرب، با صحت و سلامتی، به شهر و دیارمان برگشتیم. عکسهای اردو را در ادامه مطلب ببینید. ادامه مطلب »
حصیرآباد، منطقه ای متفاوت – زباله
منطقه حصیرآباد اهواز از مناطق قدیم و محروم اهواز است و با اینکه در مرکز شهر واقع شده است، امکاناتش در حد مناطق حاشیه شهر و بلکه کمتر است. همه چیزش با محلاتی که از ما بهتران در آنها زندگی میکنند، متفاوت است. در این پست میخوام به گوشه کوچکی از محرومیت این منطقه در زمینه خدمات شهری، که ناشی از نگاه تبعیض آمیز مسئولین است، اشاره کنم.
جمع آوری زباله از حقوق اولیه شهروندان است که به عهده شهرداری گذاشته شده، از سالها پیش تا کنون یکی از معضلات بزرگ منطقه محروم حصیرآباد همین حق اولیه، بوده و هست و تا کی ادامه خواهد داشت، خدا میداند. در برهه زمانی کوتاهی، مشکل تا حدودی حل شد، آن هم در بعضی سالهای دهه ۶۰ بوده که روش جمع آوری زباله کاملاً با روشهای غیر بهداشتی الآن متفاوت بوده، در آن برهه زمانی، برای هر خیابان یک کارگر زحمت کش، اختصاص داده شده بود که روزانه با گاری مخصوص، اقدام به جمع آوری زباله از درب منازل میکرد، مردم ارتباط خوب و صمیمی با این کارگر ایجاد میکردند و مشکلات به خوبی مرتفع میشد و با توجه به اینکه حصیرآباد منطقه وسیعی است که بعضی قسمتهای آن ماشین رو نیست، به نظر میرسد تنها راه بهداشتی دفع زباله، همان روش قدیم است، بخشهای ماشین رو میتواند با روشهای نوین، تحت پوشش قرار داده شود، البته به شرط عدم تبعیض در ماشین آلات. ادامه مطلب »
خدمات رایگان با اخذ هزینه!!!
در سالهای اخیر و با پیشرفت تکنولوژی شاهد ظهور سامانه ها و شماره هایی برای ارائه خدمات به مردم بودیم، اکثراً تو بوق و کرنا میکنن که ما خیلی باحالیم و به فکر شما مردم عزیز هستیم و رایگان خدمات رسانی میکنیم. واقعاً هم رایگان شروع میشن اما به مجرد همه گیر شدن و معروفیت کم کم و بدون سر و صدا، هزینه هایی از ملت بی خبر از همه چیز میگیرن. جدیدترین این اتفاقات مربوط به سامانه کاملاً رایگان #۷۳۳* هست که اخیراً پولکی شده و برای اعلام موجودی کارت، مبلغ ۱۲۰۶ ریال کارمزد از کارتتون کم میکنه، ممکنه بعضیا بگن که این مبلغ خیلی ناچیزه و ارزش گیر دادن نداره، بله اگه یک مورد و دو مورد بود که اونها هم نمیگرفتن اما وقتی این مبلغ ضرب در چند میلیون بشود اون موقع خواهید دید که چه رقمی به دست خواهد آمد. اصلاً از اول اعلام کنن پولی هست و ببینن چقدر استقبال میشه.! نه اینکه همه عالم خبر دار بشه که رایگانه و بعد اعلام نشه که پولی شده و وقتی یه جایی اگه احیاناً صداش در اومد یه توجیهی بکنن یا مثل مخابرات اعلام کنه مبالغی را به مشترکین بر میگردونن.
برای نمونه به چند مورد مشابه اشاره میشود. ادامه مطلب »
عید سعید فطر در نیمه شعبان!!!
این هفته آغاز امتحانات حوزه علمیه بود، امتحانات مدرسه ما در مسجد روبروی مدرسه برگزار میگردد. امروز تو مسجد متوجه چیز جالبی شدم که انگیز و سوژه شد برای نوشتن این پست. قضیه از این قرار است که پس از ورود، متوجه شدم که مسجد را برای نیمه شعبان با پارچه ها و پرچمهای متعدد و رنگارنگ، تزیین کرده بودند، روی پرچمهای کوچکی که بیشترین تعداد را داشتند نوشته شده “عید سعید فطر مبارک” 😀 نه یکی و نه دوتا و سه تا، شاید دهها و بلکه به صد هم برسد. نکته جالب اینه که در اثر شلوغی فقط با دقت میشه به عمق فاجعه پی برد. من هم که در بین دوستان به کشف این گونه موارد شهره هستم، سریع متوجه شدم و تعدادی عکس با موبایلم گرفتم که در ادامه مطلب براتون میذارم. یه نکته هم بگم در باره مسجد خودمون، این مسجدی که عکسهاش را براتون میذارم، همچین فعالیت فرهنگی منسجم و امکانات نداره، بندگان خدا ادعایی هم ندارند، با این حال عشق و ارادت خود را به مولاشون با تزیین مسجد، نشون دادن هر چند پرچمها مال عید فطر بوده. اما مسجد ما برای هر مناسبت چندین بنر و پرچم مخصوص داره لکن دریغ از نصب آنها، مناسبات ماههای پر خیر و برکت رجب و شعبان، یکی پس از دیگری، سپری شد، فقط برای بعضیاشون اون هم با پیگیری خودم، بنری زده شد. الان که در آستانه نیمه شعبان هستیم و تقریبا همه هیئت ها و مساجد کار آذین بندی را تمام کرده اند، تو مسجد ما اصلا خبری نیست که نیست. اینقدر گفتم که ترسیدم احترامم را از دست بدم، برای همین تصمیم گرفتم بیخیال پایگاه بشم و یه سری بنر به نام مسجد پیگیری کنم و خودم با بعضی دوستان، اونها را نصب کنیم، شاید اونها هم با دیدن پیرمردها، غیرتی بشن و تکونی بخورن. ادامه مطلب »
خرید تبلت
بالاخره پس از مدتها تلاش و کار فرهنگی سازنده بچه ها و برای عقب نیفتادن از قافله پیشرفت تکنولوژی، اقدام به خرید یک دستگاه تبلت نمودم تا حضور بیشتری در فضای مجازی داشته باشم. البته تبلتی نه چندان پیشرفته و نه چندان ساده بلکه در حد متوسط. این پست را هم با تبلت نوشتم و از این پس در عرصه واتساپ هم حضور فعال تری خواهم داشت. البته اصحاب واتساپ از دوستان، شاهد حضور بنده در این عرصه بوده اند اما حضورم از طریق کامپیوتر بوده که طبیعتا همراه با مشکلات و محدودیتهایی بوده که ان شاءالله از این پس حضوری قویتر خواهم داشت.
بیشترین علت گرفتاری
در روزگار ما سیل مشکلات و گرفتاریها، از همه جانب، افراد را در بر گرفته و هر کسی به گونه ای به فکر حل این گرفتاریها بر می آید، در این راستا، انسان کمتر به فکر اصلاح برنامه زندگی دینی خود می افتد و چه بسا برای مشکلات فرا روی خود، عوامل ماورای طبیعت و جادوی جادوگران و حسادت حاسدان و چشم زخم را مقصر میداند، که البته موضوعات یاد شده، حقایقی هستند که فعلاً قصد بررسی آنها را ندارم. همین افکار و عقاید توسط افراد سود جو رصد شده و باعث شده که آنها در قالب دعا نویس و فالگیر و رمال و …. در این آشفته بازار، ایفای نقش کنند و از آب گل آلود ماهی بگیرند. چند روز قبل و هنگامی که در مسجد بودم و طبق معمول ساعات حضور در مسجد، برای آرامش روحی و روانی خود و دیگران، گوشی موبایل را در منزل گذاشته بودم، پس از بازگشت، متوجه شدم که یک شماره خاص و البته ناشناس، چندین تماس داشته، یک پیام هم از روی عصبانیت گذاشته، ادامه مطلب »