از ابتدای سکونتم در رامهرمز، در کوی طالقانی ۲ ساکن شدم، منطقه ای محروم، در شهرستانی محروم، از نظر تقسیمات شهری، طالقانی ۲ روستا محسوب میشود، همه امکانات شهری را دارد، البته نه مثل شهرهای بزرگ و پیشرفته، مثل رامهرمز است و فاصله ای حدود ۱۰۰ متری با شهر دارد، یعنی آن طرف خیابان شهر است و این طرفش روستا، خیلیها از انتخابم تعجب کردند و خیلی صریح ازم خواستند که به این منطقه نرم و اگر هم رفتم، امام جماعتشون نشم، دلایلی هم ذکر میکردند که به نظرم ناشی از دید بدی است که نسبت به منطقه داشته اند و سوابق فعالیتهای روحانیونی که به منطقه اعزام شده بودند را هم ذکر میکردند، بنده که کلاً و تا به حال در هر مسجدی که بودم، سعی کردم مستقل باشم و در نزاعهای موحود، کاملاً بیطرف باشم و جانب حق را بگیرم و یک طرف دعوا قرار نگیرم، به همین خاطر، تا به حال در نزاعهای مختلف و معمول مساجد، معمولاً سربلند بوده و توانسته بودم با شرایط کنار بیام، دهیار و شورای طالقانی ۲ در پیدا کردن و عقد قرارداد منزل، خیلی زحمت کشیدند، از اول هم ازم خواستند که امامت مسجد را هم به عهده بگیرم، قرار بود بدون هیچ گونه تشریفاتی، خودم برم مسجد و نماز بخونم اما بنا به دلایلی تصمیم گرفتم که طی مراسمی و به طور رسمی، به مردم معرفی بشم، به همین خاطر، پس از مدتی نماز جماعت را شروع کردم، امشب و با حضور امام جمعه رامهرمز و برخی شخصیتهای شهر، به طور رسمی به مردم محل معرفی شده و فعالیتم را در مسجد حضرت جحه ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز نمودم.