امروز و بعد از دیدن اسبها، یهویی و با درخواست زهرا خانم، تصمیم گرفتیم بریم بیرون ناهار را بخوریم، ناهار آماده بود، زنگ زدم منزل و ملت همیشه در صحنه هم آماده شدن، زنگ زدم علی و بعد قبل از رسیدن به خونه، رفتم دنبالش، اون هم آماده بود و به خونه که رسیدیم خیلی معطل نشدیم، همه چیز فراهم بود و فقط تو ماشین گذاشتیمشون و راهی شدیم. لبو و شلغم هم بود که آثارش تو صورت بعضیا مشاهده میشه. 😀 گزارش تصویری را ملاحظه بفرمایید.
حاج آقا تو رو خدا یه جایی برید اون دو تا درخت بی ثمر هم نباشه خیلی زیبا بیابونیت ماجرا مشخص باشه
خداحفظ کنه ملت همیشه در صحنه رو …شاد باشید