امروز یکی از دوستان عزیز را دیدم بهم گفت مدتیه مطلب جدید تو وبلاگت نیست، بهش قول دادم تو اولین فرصت جریانی را که دیروز اتفاق افتاده و هنوز تازه است را بنویسم. اما قبل از نقل جریان دیروز یه سری مقدمه را عرض میکنم.
یکی دیگه از دوستان، میگه محله، انگار شده تگزاس آمریکا و مدتیه صدای تیراندازی و تعقیب و گریز زیاد شده. حق هم داره نمیدونم چرا همه جریانات اطراف خونه ما اتفاق میفته. حدود دو هفته پیش مأموران نیروی انتظامی نیمه شب به یک خانه فسادی در کوچه پشت منزلمون حمله کرده و تعدادی از ارازل و اوباش را با مقداری مواد مخدر و مخلفات دستگیر کردن. مدتی بود که بچه های بسیج و اهالی محل، با گزارش نوشتن و دادن به دستگاه های مختلف خواستار برخورد با این افراد شدن که الحمدلله با حمله غافلگیرانه نیروی انتظامی و صد البته با درگیری و تیراندازی، مسئله ختم شد.
چند شب بعد، حدود ساعت ۳ بامداد صدای موتور سیکلتی که با سرعت از درب منزلمون رد شد باعث به کار افتادن دزدگیر ماشینم شد و سراسیمه از خواب پریدم و پنجره طرف خیابان را باز کردم و از سلامت ماشین مطمئن شدم. هنوز نخوابیده بودم که دوباره صدای دزدگیر در آمد و این بار جاروی رفتگر زحمت کش به ماشین خورد و صداش را در آورد. سعی کردم بخوابم که این دفعه صدای تیراندازی مانع شد، شاید ۲۰ تیر رد و بدل شد و ماشین دزدان و پلیس، کوچه ما را متبرک کردن 😀 الحمدلله اون شب هم موتورسواران متخلف و هم سارقان مسلح سیمهای برق توسط زحمت کشان شب بیدار نیروی انتظامی دستگیر شدند.
و اما جریان دیروز هم پیشینه بیش از یک ماه یا بیشتر داره. در پستهای قبلی در مورد یه سارق که متأسفانه به بیماری 😀 مهلک اعتیاد گرفتار شده و مدتیه از زندان آزاد شده بود، آرامش و آسایش محل را مختل کرده و در شیفت کاری خود که معمولاً شبها بوده برای امرار معاش خود و خانواده، زحمتها میکشید و صبح با دست پر به خانه برمیگشت، چندین بار موقع رفتن به نماز صبح این فرد بیمار و زحمت کش را میدیدم که در مسیر برگشت بوده یا در انتظار فرصتی مناسب برای اجرای یک پروژه پر درآمد. 😀
حدود یه ماه پیش پروژه تخلیه منزل همسایه این آقای بیمار در دستور کار قرار گرفت و با موفقیت انجام شد، پلیس خبردار شد و ایشان را دستگیر کرد ولی خوشبختانه با کمک خواهران پر سروصدا و در یک چشم به هم زدن از دست مأموران گریخت، پس از آن قضیه و احتمالاً شکایات دیگر، دیروز جمعه، حوالی ساعت ۹ صبح مشغول خوردن صبحانه بودم که صدای داد و فریاد و تیراندازی آرامش ما را به هم زد، خواستم برم بیرون که عیال نگذاشت، فکر کردم که دعوایی اتفاق افتاده و منزل همسایه مورد تعرض قرار گرفته، لذا با ۱۱۰ تماس گرفتم و گزارش دادم. 😀 بعد متوجه شدم که تیراندازی توسط پلیس بوده و شخصی از بالا با پرتاب سنگ و آجر جواب تیرهای آنها را میداد. سرو صدا و جیغ و داد و فریاد هم مربوط به خواهران آن بیمار مسکین بوده که میخواستند جلوی فعالیت پلیس را بگیرند و مثل دفعه قبل برادرشان را نجات دهند.
جریان دیروز هم در ابتدا با دستگیری ایشان و حتی زدن دست بند شروع شده بود که باز هم با دستان بسته اقدام به فرار نموده و از طریق نانوایی خودش را به پشت بام میرساند و از آنجا، پشت بام به پشت بام، میرود، تعداد نیروهای پلیس زیاد نبوده و دقایقی بعد کوچه ما و کوچه پشتی توسط مأمورین محاصره میشود. منزل ما هم در مسیر فرار بوده و از پشت بام ما هم میگذرد و بالاخره در یک انباری کوچک چند منزل بالاتر از منزل ما مخفی میشود. جزئیات لو رفتن مخفیگاه مشخص نیست اما بالاخره با ورود پلیس و استفاده از اسپری، مجبور به خروج از مخفیگاه میشود و دستگیر میگردد.
انصافاً دست نیروهای پلیس درد نکنه و بدینوسیله از زحمات این عزیزان تقدیر و تشکر میگردد. در حاشیه این اتفاقات شایعه شده که متهم، پس از رسیدن به پشت بام منزل ما، از درب منزلمان خارج شده، که به شدت تکذیب میکنم، زیرا به علت نداشتن راه پله، امکان ورود، بدون پریدن نیست و در صورت پریدن حداقل ۳ نفر بیدار و هوشیار در منزل حضور داشته و هیچ صدایی نشنیده اند.
سلام شیخ حتما باید یکی تذکر بده تا پست جدید بذارین
جالب بید 😀
حاجی نظر منو چرا تایید نمی کنی حرف حق تلخ هههههههه
سلام حاجی
حاجی من پشیمان شدم
علی بهم گفته بود واسه تفریح و … که وقت کردی بیا اهواز
من الان بهم دنیا رو بدن نمیام اونجا.
برم خدامو شکر کنم
اینجا سالی یک باری صدای آژیر پلیس میاد.
خدا شکرت.
حاجی دلمان برای شما و پر حرفیهای علی تنگ شده.
aghaye hardan hamejaye ahwaz vaz hamine amniat eftezah eftezah hatman bayad mesle mantaghe shoma gandesh dar biad ta nirooo entezami vared amal beshe
movazebe khodetan bashid
آقای هردان همه جای اهواز به لطف نیروی انتظامی همین وضع رو داره
حتما باید مثل منطقه شما گند جریان در بیاد تا نیروی انتظامی وارد عمل بشه
خدا ما را از گزنده اشرار و ارازل حفظ کند
الهی آمین
شیخ سیاه نمایی نبود؟
بمناسبت هفته وحدت هم یه پست بزنید بد نیست