بالاخره هر چیزی یه حدی داره، زن ذلیلی هم حدی داره 😀 امروز با تعدادی از دوستان و به صورت کاملاً مجردی، به گونه ای که هیچ کس فرزندی با خودش نیورده بود، به بیرون شهر رفتیم و جای همه شما خالی ناهار را اونجا صرف کردیم. این یک چیز بی سابقه و بی سابقه تر هم اینه که میهمانی از طرف بنده بوده. 😀 زحمت اصلی را هم دوستان کشیدن. البته همینجوری بی علت نبود. به افتخار دوست مستبصر یمنی بود که چند روزی تشریف اوردن ایران. هفته قبل به دلیل اشتغالات فراوان فقط چند بار و به مدت خیلی کمی تونستم ببینمش. امروز که جمعه بود، گفتم تلافی کنم و حسابی خدمتشون باشم. امسال به دلیل بارندگی مناسب، بیشتر نقاط سرسبز هست و کافیه چند کیلومتری از شهر دور بشید، متوجه سرسبزی و طراوت زمینهای اطراف جاده میشید. محل را یکی از دوستان انتخاب کرد و من اولین باری است که اونجا میرفتم. جنگل گنبوعه در جاده اهواز – حمیدیه. خیلی خوش گذشت، نماز جماعت در دل طبیعت و پس از آن کباب و ناهار دسته جمعی. جای همه دوستان خالی.
اگه راجع به وجود اون اگزز ماشین در کنار منقل توضیح میدادید قطعا بر جذابیت نوشته ها بیشتر تاثیر میگذاشت.
در جریان هستید که یکی از موارد مهم اگزز و یا بعبارتی انبار اگزز جلوگیری از وجود سرو صدای ناشی از موتور ماشین است و در واقع یه جورایی به صداخفه کن هم معروفه
حالا این منقل شما چه صدایی داشته که برای کم کردنش از اگزز ماشین بهره بردید الله اعلم