در اهواز و بیشتر مناطق خوزستان عید سعید فطر فرصتی است برای صله ارحام و سر زدن به دوستان و آشنایان و بویژه بزرگترهاست. سفرههای رنگارنگ شیرینی در بیشتر منازل پهن میشه که طول بعضیاشون بالخصوص در مناطق روستایی و عشایری به چندین متر هم میرسه. همه مردم لباسهای نو خود را میپوشند و کلاً حال و هوای همه چیز عوض میشه. بچهها از همه شادتر، منتظر فرصتی هستن که بتونن بهترین استفاده از سفرهها را ببرن. 😀 یادمه وقتی کوچیک بودم بهترین روزمون، روز عید بود. ناهار روز عید هم با روزهای دیگه متفاوت بود. بگذریم از روزگاران گذشته و به حال برگردیم. دید و بازدیدها بعد از نماز عید شروع میشه و اختصاص به همون روز نداره، چندین روز ادامه پیدا میکنه و به ترتیب از همسایگان شروع میشه و بعد به جاهای دیگه، پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگها از سایر بستگان مقدمتر هستن و تو روز اول به دیدنشون میرن. امروز که جمعه بود و من که تقریباً به همه کس و کار و فامیل سر زده بودم و البته به اقوام ساکن در بعضی روستاها هنوز سر نزدم. تو خونه بودم که پسر عموم تماس گرفت و گفت امروز با برادرت میخواهیم بریم پیش یکی از دوستان قدیمی پدرت، خیلی دوست داره شما را ببینه و چندین بار ازم خواسته تو یه فرصتی زیارتتون کنه و حتی با وجود کهولت سن گفته که خودش میخواد پیشتون بیاد. من که خاطره زیادی از پدرم ندارم و حدود هشت سالم بود که او را از دست دادم و خیلی دوست داشتم با دوستان قدیمی پدرم آشنا بشم و از اون موقع و حال و هوای اونها با خبر بشم بیدرنگ قبول کردم و مقرر شد بعد از ظهر بریم به دیدنش. توی روستایی در اطراف اهواز زندگی میکرد، روستایی که قبل از متولد شدنم پدر و مادرم اونجا زندگی میکردن. و برادر و خواهران بزرگترم اونجا به دنیا اومده بودن. البته غیر از بزرگترین خواهر، کسی از اونجا چیزی یادش نیست و خیلی کوچیک بودن که نقل مکان دادن. توی اون روستا چندین نفر پدرم را میشناختن که به دیدن دو سه نفری از اونها رفتیم. که عکسهاشون را براتون میذارم. خاطرات بسیار زیادی داشتن که به علت ضیق وقت نمیشد همه را بگن و وعده دادم که اگه فرصتی بشه وقتی هوا خنک شد با دوربین فیلمبرداری برم و برام تعریف کنن.
درسته سفیدی ریشهای من بیشتر از ایشان هست، اما او حداقل دو برابر سنم عمر کرده 😀
برادرت ازت بزرگتره اما هنوز ریش در نیاورده، کچل هم نشده، سیبیلش هم سیاهه. تو پیری زودرس داری!
ببخشید من قائل به سانسور نیستم اما مسائل خصوصی خانوادگی را هم نمیشه منتشر کرد.
ببخشید بابت سانسور 😀
الله اکبر
باید جهاد کنیم بر علیه سانسورینگ نظرات
من جهاد میکنم ههه اول با از بین بردن سایت شما از روی هاست
آدم این موقع هاست که اشکش در میاد……
عجب دوست رجب 😆
سلام عیدتون مبارک خیلی جالبه که عید فطر هم عین عید نوروز سفره میندازید نمیدونستم خیلی با حاله رسمتون جا داره اینجا از سینا با وجود معذرت خواهی کنم سانسور نکرده بود (اینا همش برا شوخیه سینا انسان باوجودیه و من دوستش دارم ..
انشالله برادر شما هم عمر با برکت داشته باشن صد سال دیگه زنده باشن و شما بهشون حسادت کنید 🙂 معلومه انسان با وجودیه برادرتون
علیکم السلام. خیلی از لطفتون ممنونم. میشه گفت که اینجا تو بعضی از مناطق به خاطر بافت قومی، اصلاً تو نوروز خبری نیست. 😀 بیشتر این افرادی که تو عید فطر سفره رنگارنگ شیرینی پهن میکنن، تو نوروز حتی یک کیلو شیرینی هم نمیخرن.
خوب تشخیص دادید . برادرم خیلی با وجوده، پنج سال ازم بزرگتره ولی هر جا با هم میریم همه فکر میکنن من یزرگه هستم. حتی تو مراسم عقد ازدواجم، عاقد بعد از تمام شدن عقد رو به من و اون کرد و گفت ان شاءالله برای ایشان هم عقد بخونیم. 😀 همه حاضرین خندیدن. چون اون موقع دوتا بچه داشته.
چه جالب-کاش ما هم دوست اهوازی داشتیم بیایم ببینیم چطوره-اینجا که خبری نیس-از سفره هاشون عکس بیشتر بزارین خب-ناهارهای مخصوصتون هم بزارین ببینیم