خاطرات

فیلم اردوی سال ۱۳۹۰

فیلم اردوی نیمه کاره بسیج در مرداد ماه ۱۳۹۰، در بخشهایی از این کلیپ، صدا و تصویر مرحوم، شهید کریم اصل غوابش دیده میشود. اون روز، مشکلات زیادی را تحمل کردیم و بعدش گرفتاری فرد مصدوم در اردو، تا ماه ها ادامه داشت، اما الآن که آدم به گذشته نگاه میکنه، خاطرات شیرینی لابلای مشکلات میبینه، شاید هم به خاطر …

ادامه مطلب »

اردوی سال ۱۳۹۰ مسجد

امشب خیلی اتفاقی و تو فایلهای قدیمی، عکسهای اردوی نیمه کاره مرداد ماه ۱۳۹۰ را دیدم، یادم اومد که همون موقع، وعده داده بودم که عکسهای اردو را منتشر کنم اما خوب، چون اردوی خوبی نبود و بعدش گرفتاریهایی برای مرحوم شهید غوابش به عنوان فرمانده پایگاه و همچنین بنده به عنوان امام جماعت مسجد، ایجاد شده بود، خیلی تمایلی …

ادامه مطلب »

گرمترین روز سال

امروز و در دمای بالای ۵۰ درجه، یه مختصر خرید داشتم، با خانم و زهرا کوچولو، رفتیم بازار، البته با ماشین کولر دار. 😀 کارها تقسیم شد، خانم به سمتی و من و زهرا به سمت دیگری رفتیم تا خرید سریعتر انجام بشه، تو برگشت گوینده رادیو میگفت که امروز گرمترین روز در قاره آسیا هست، من هم  میخواستم دلتون …

ادامه مطلب »

تعمیر رادیو

دوستانی که بنده را میشناسن، میدونن که از دوره نوجوانی و دوره راهنمایی و دبیرستان، علاقه زیادی به الکترونیک داشتم و ابتکارات بسیاری هم داشتم، سالها هم برای کمک هزینه، تعمیرات وسایل الکترونیک را در منزل، انجام میدادم، یه خاطره ای از اون زمان دارم که امشب، یکی از طلاب محترم مسجد به یادم اورد، خاطره البته مربوط به پدر …

ادامه مطلب »

دبستان فروغی

دیروز یکی از دوستان، یه گروهی تو واتساپ ساخت و تعداد محدودی را دعوت کرد، بر عکس گروه های دیگه، مطالب متفرقه و بی سر ته توش نبود، دیدم که تقریبا اکثر اعضاء، دوره ابتدایی را در دبستانی گذروندن که من گذروندم، یه خاطره ای تو گروه نوشتم که بعد از انتشارش، گفتم خوبه اینجا هم منتشرش کنم.

ادامه مطلب »

مقدمات سفر کربلا

ثبت نام اینترنتی عتبات عالیات که شروع شد، همون روز اول برای خودم و علی ثبت نام کردم، هیچ کس خبر نداشت، حتی علی نمیدونست، مدتی بعد قرعه کشی شد و اولویت چهارم در اومیدم، این یعنی اینکه کاروان مناسب و تو ایام تعطیلی نصیبمون نمیشه، اولین تاریخ حرکتی که میشد انتخاب کنم، اردیبهشت ماه بود. تقریباً داشتم نا امید …

ادامه مطلب »

اعزام به خدمت

بحث پست قبلی در مورد مصاحبه علی با واکنش عزیزی به نام میلاد منم مواجه شد. برای این عزیز و دیگر عزیزان یه خاطره تعریف میکنم از بی نظمی سپاه و بسیج تا نگن که فقط به آموزش و پرورش گیر میدی. 😀 

ادامه مطلب »

ثبت نام علی در دبیرستان

علی امسال میره اول دبیرستان دوشنبه هفته قبل کل پرونده‌اش را از مدرسه راهنمایی تحویل گرفتم. روز چهارشنبه مدارک را بردم برای ثبت نام در دبیرستان مورد نظر خودش، یکی از بچه‌های مسجد را که طلبه هم هست دیدم، جوان حدوداً ۲۰ ساله‌ای که محاسن خیلی پرپشتی داره و از محاسن من بیشتره 😀 (این را گفتم چون بعداً به …

ادامه مطلب »

سوختن مانیتور

دوستان زیادی دارم که برای خرید سیستم یا لوازم جانبی با من مشورت میکنن، بعضیا هم بر خلاف چیزی که بهشون میگم عمل میکنن 😀  یه بار یکی از دوستان ازم خواست که برای خرید مانیتور همراهش برم بازار، من هم که در ایام درسی اگه کار ضروری باشه بعد از ظهرها میرفتم و هیچ وقت قبل از ظهر به …

ادامه مطلب »

ضایع شدن

اینقدر خاطره تلخ و شیرین دارم که نمی‌دونم کدوم را بنویسم و نیاز به یه اشاره و یه محرک هست که یکی را انتخاب کنم جریان ضایع شدن سید میلاد را تو وبلاگش خوندم و این خاطره یادم اومد.

ادامه مطلب »