دیشب یکی از دوستان قدیمی، تماس گرفت و گفت که تعدادی محصولات فرهنگی داره، برای پایگاه مسجد و میخواد اونها را به من تحویل بده، وقتی به درب منزل رسید و اقلام را تحویل داد بهم گفت که فردا داره میره مناطق جنگی، اون هم همراه یکی از دوستان قدیمی که من سالهاست ایشان را ندیدم، خیلی خوشحال شدم و با وجود اینکه توی ساعت مورد نظر ایشان، کاری داشتم، قول تقریبا مساعد دادم و قطعی شدن قضیه را به امروز، موکول کردم، امروز قبل از ساعت مقرر، با ایشان تماس گرفتم و اعلام آمادگی کردم، متاسفانه خبر انصراف اون دوست قدیمی را داد که به علت مشغله کاری، و با وجود تمایل شدید، به اومدن، دیگه نمیتونست همراه ما باشه. دو نفری به راه افتادیم و از جاده خرمشهر به سمت مناطق جنگی رفتیم، اولین توقف ما، در حقیقت دورترین نقطه بود، محل کشف پیکر شهید سرافراز، علی هاشمی بود، نزدیکیهای مرز عراق و در میان هور. هوا بسیار گرم بود، در همان موقعیت، سوله هایی از زمان جنگ باقی مانده که مربوط به بیمارستان امام رضا علیه السلام بود، ابتدا وارد آنجا شدیم و پس از عکسبرداری از داخل و نمای بیرون بیمارستان، وارد کانتینر مستقر در آنجا شدیم که دو سرباز در آنجا مستقر بودند، کانتینری تمیز و دارای کولر گازی و خنک، چیزی که در ایام جنگ در آن منطقه نمیتونست وجود داشته باشد. بعد از نماز و ناهار، به نقطه کشف پیکر سردار علی هاشمی رفتیم و با قرائت فاتحه یاد آن شهید بزرگوار را گرامی داشتیم، تعدادی عکس هم گرفتیم و به سمت طلائیه به راه افتادیم، حدود ۲۰ دقیقه در یادمان شهدای طلائیه توقف کردیم. در بنای یادمان ۵ شهید گمنام دفن شده بودند. بسیار صحنه های معنوی و متاثر کننده ای را تجربه کردم، به ویژه در این روزهایی که صحبت از جام جهانی و تیم ملی و ایستادگی مثلا قهرمانه ۹۰ دقیقه روبروی آرژانتین، انگار شق القمر کرده و قهرمانان ملی هستند که ایران را از بحران و خطر بزرگی نجات داده اند، افرادی که اگر حساب کنیم، سالیانه بیش از وزنشان، آن هم قیمت طلا از سرمایه های این مملکت، برایشان هزینه میشود، بالاخره هم با شکست مفتضحانه ای به مملکت برمیگردن و هر از چند گاهی، پارتیها و فسق و فجور بعضیاشون لو میره و با این وجود همیشه قهرمانان و یوز پلنگان، باقی میمونن، همیشه هم طلبکار مملکت هستند و حقوقشان را میخواهند. با خودم فکر کردم چقدر تفاوت هست بین این یوزپلنگان شکست خورده و غرق ناز و نعمت و طلبکاری که اگر حقوقشان به تاخیر بیفتد، سر و صدایشان از رسانه ملی هم شنیده میشود و شیران روز و زاهدان شبی که ۸ سال بدون توقع و حقوق و بدون نام و نشان و کمترین امکانات، در مقابل همه مستکبران ایستادند، جان فشانی کردند تا عزت و استقلال و کرامت ایران، باقی بماند، الان هم بسیاری از آن قهرمانان بی ادعا و بی توقع در بین ما هستند ولی نه کسی عکسشان را در جایی نصب میکند و نه کسی آنها را میشناسد، برای شهدا هم اکتفا میشود به برگزاری سالانه یادواره ای آن هم نه چندان در خور، اطلاعات بازیکنان از غذا و رنگ مورد علاقه تا چیزهای بی ارزش دیگر، در بین جوانان رد و بدل میشود ولی از شهدا و زندگی و علایقشان چیزی گفته نمیشود، شاید هم مطرح کردن آنها به خاطر تضاد با زندگی و علایق بسیاری از ماها و مسئولین، به صلاح نباشد و مخفی ماندنش بهتر باشد.
خوش به حالت شیخ. شهدا طلبیدنتون. برا ما هم دعا کنید بطلبنمون.