امروز از رامهرمز عازم اهواز بودیم، دو هفته ای هست که اهواز نرفتیم، ناهار را تو راه و اطراف رامهرمز خوردیم، چای آتشی هم بخش اصلی برنامه بود، تو مسیر و نرسیده به اهواز، راهمون را کج کردیم و رفتیم به سمت جایی که سالهای قبل، تقریباً هر هفته میرفتیم، زمین را شخم زده بودن و گندم یا جو کاشته بودن، تقریباً همه جا هم در اثر بارندگی هفته قبل، پر از آب بوده، ما هم قصد توقف نداشتیم و آبگرفتگی، بهانه خوبی بود که بچه ها گیر ندن برای توقف، تو مسیر به منطقه شیبان رسیدیم، تو پارک سر جاده، مجسمه هایی توجهم را جلب کردن که کمر هنر مجسمه سازی را رگ به رگ کرده بودن 😀 توقف کردم و ازشون عکس گرفتم.