امشب توی مسجد، مراسم تودیع فرمانده سابق و معرفی فرمانده جدید بود. پایگاه مسجد در ۲۷ خرداد ۱۳۹۰ راه اندازی شده و از همان ابتدا فرماندهی به عهده یک نفر بوده و تغییری نکرده، تا اینکه از حدود چند ماه قبل زمزمه تغییر و تحول شدت گرفت، من هم به عللی بسیار مشتاق بودم که فرماندهی عوض بشه، اشتیاقم را هم مخفی نمیکردم، نه اینکه با شخص فرمانده مشکلی داشته باشم، یه سری مسائل و اختلاف سلیقه باعث شده بود که همه به این نتیجه برسن که تغییری صورت بگیره، برای نشان دادن حسن نیت و دوستی با فرمانه قبلی، فرزند ایشان را پیشنهاد دادم و به سپاه معرفی کردم. سپاه همیشه میگه که کار پایگاه با محوریت امام جماعت باشد، اما در عمل و حداقل برای ما که اینطور نبوده و کلی اذیت شدیم تا تغییر صورت گرفت، افرادی که تغییر را به ضرر خود میدیدند، با دادن گزارشهای عجیب و غریب، نظر مسئولین مربوطه را عوض میکردند. با اینکه خود فرمانده قبلی هم استعفا داده و خواستار کناره گیری بوده، به بهانه های واهی، قضیه را کش میدادن، تا اینکه خودم مستقیم وارد کار شدم و با چند نفر از مسئولین دیدار کرده و خواستار توجه ویژه به این موضوع مهم شدم. علی ای حال، قرار شد دوشنبه شب ۱۸ فروردین، مراسم تودیع برگزار بشه، کلی پیامک دادیم و این و اون را دعوت کردیم، اما عصر دوشنبه، خبر دادن که مراسم به شب جمعه موکول شده، هر طور بود، قضیه جمع شد و به افرادی که اومده بودن، گفتیم که مشکلی برای حضرات مسئولین پیش اومده و ان شاء الله شب جمعه، خدمت خواهیم بود. شب جمعه فرا رسید، پس از نماز متوجه شدیم که کسی از حوزه بسیج نیومده، طی تماسی متوجه شدیم که حضرات، آمادگی ندارن و گردن بچه های ما انداختن که شما باید اطلاع میدادید و هماهنگی لازم را میکردید.!!! بالاخره دیگه امشب نمیشد قضیه کنسل بشه، یکی از مسئولین گفت که مراسم را کش بدید تا خودم را برسونم، خودش را رسوند اما با دست خالی اومده بود، حکم فرماندهی فرمانده جدید و تقدیر نامه فرمانده سابق را نیاورده بود 😀 با تلفن هماهنگی شد که اینها را برسونن، بالاخره رسیدن اما حکم توشون نبود 😀 طرف فراموش کرده بود، یه تقدیر نامه دربسته بود که به عنوان حکم دادیم به فرمانده جدید 😀 ، البته بهش گفتیم که ضایع بازی در نیاره و به کسی نشون نده. اون مسئول هم بنده خدا کلی از ما معذرت خواهی کرد. من هم گفتم که اشکال نداره من با این برنامه ها از زمان جنگ آشنا هستم و همیشه اتفاقات غیر مترقبه مبفته. یاد بعضی کارهای خودمون تو حوزه افتادم که همیشه با یه ترفندی حلش میکنیم. یک مورد را الان ذکر میکنم، یک سال برای تعهدنامه های پذیرش طلاب، به تعداد آنها برگه چاپ کرده بودیم، بعد که میخواستیم بدیم بخونن و امضاء کنن، متوجه شدیم که یه بند بسیار مهم توی تنظیم، فراموش شده و تعهد نامه بدون اون به درد نمیخورد، یکی از دوستان که مسئولیتی هم داشت بهم گفت شما کارتون نباشه، من درستش میکنم. با تسلط کامل رفت توی جلسه و بعد از توضیحات لازم، به طلاب گفت که یک بند هست که خیلی مهم تر از همه هست، به خاطر اهمیتش، باید به صورت دستی و در آخر برگه بنویسید، 😀 بعد هم بند مورد نظر را روی تخته نوشت و همه رونویسی کردن، کسی هم شک نکرد و کاغذ دوباره چاپ نکردیم.
عجب !
بودجه های بسیج و مسجد ماشالله ماشالله
در ضمن خرمشهر هم که منطقه آزاد شد ، خوش به حالتون ، الان میتونید راحت لکسوز و مورانو و…. سوار شید !
آش نخورده و دهن سوخته.
بودجه کجا بود مومن؟
خرمشهر منطقه آزاد بشه چیزی به ما نمیرسه، در تلاشیم که اهواز منطقه آزاد بشه بتونیم یه پراید ارزون از عراق بخریم. 😀
سلام ان شالله موفق باشد.
آقا سینا بودجه کجا بود تو این وضع و اضاع؟؟؟
حاج آقا شما که این همه اشکال تایپی از ما میگیری، آخه خودتون چرا !؟
(آخر خط سوم رو اگه میشه اصلاح کنید…)
آقا یه دونه «د» که قابل نداره. 😀
خیلی جالب بود شیخ…
فکر نمی کردم به این سادگی حلش بکنین……
میگم این فرمانده جدید عکس نداره!!!!!!!!!!!
نکنه از بس زشته روتون نمیشه عکسشو بذارین ملت ببینه.
شاید هم……
ما که ندونستیم….راستشو بگید!!!!؟؟؟؟؟؟