الـهی بـهـر قربانی به درگاهـت سـرآوردم
نه تنها سر برایـت بـلـکه از سـر بهتر آوردم
پـیابـقـای قـدقـامـت به ظهر روز عاشورا
بــرای گـفــتــن الله اکـبـر ، اکـبـر آوردم
برای کشتن اعـدا ، بـه دشـت کـربلا، یـا رب!
چــو عبـاس علـمدارم امـیر لـشکـر آوردم
علی را در غدیر خم، نبی بـگرفت روی دسـت
ولی من روی دست خـود عـلیاصغر آوردم
اگر با کشتن من دیـن تـو جاویـد میگردد
بــرای خنــجر شـمـر ستمگر حنـجـر آوردم
علی انگشتر خـود را به سـائل داد امــا من
برای ساربان انگــشت بــا انگشتــر آوردم
برای آن که قرآنت نگردد پایـــمال خـَـصم
برای سُم مرکــبهـا خـدایا پیــکر آوردم
برای آن که هـمدردی کـنم با مادرم زهرا
برای خوردن سیلی سـه سـاله دخـتر آوردم
ز دل ژولیده گوید روز و شب با دیده گریان
الهی بهر قربانی به درگاهت سرآوردم