امروز مثل بسیاری از پنج شنبه ها، بیرون رفتیم، قرار شد ناهار را بیرون بخوریم، به همین قرار هم عمل کردیم، البته قبلش کارهایی داشتم و یکم دیر اومدم، ساعت ۲ بود که حرکت کردیم، امروز به جای جدیدی رفتیم، قبلاً جاش را دیده بودم، مناسب و خلوت و دنج، وقتی رسیدیم، یه عقاب دیدیم که روی زمین نشسته، با حفظ فاصله، ازش چندتا عکس گرفتیم، پیاده که شدم، یواشکی رفتم سمتش، متوجه شدم انگار قدرت پرواز نداره، سریعتر رفتم طرفش، سعی کرد پرواز کنه اما نتونست، بالاخره بهش رسیدم و خودش را روی زمین پهن کرد، با یه حرکت سریع، بالهاش را از عقب گرفتم، طوری که نتونه با منقار یا پنجه های قوی، آسیبی بهم برسونه، چندتا عکس همون موقع و یهویی تو شبکه های صهیونیستی واتساپ و تلگرام منتشر شد. 😀 سیل پیامها پس از مشاهده عکسها رسیدن و بعضاً میگفتن که این قیمت خوبی داره و بیار بفروشش، من هم که واقعاً دوستدار طبیعت و جانوران هستم، قصد داشتم با خودم ببرمش اما نه برای فروش، بلکه برای معالجه و بازگرداندن به طبیعت، همون موقع هم با دوستی از اهالی اون منطقه تماس گرفتم و قرار شد برام پیگیری کنه و مرکزی برای معالجه و بازگرداندن حیوانات وحشی به طبیعت، پیدا کنه. حدود یک ساعتی عقاب کنارمون بود و استراحت کرد، بعد کم کم حالش بهتر شد و موفق به پرواز شد، پروازی طولانی که حاکی از بازگشت صحت و سلامتی اون زبون بسته بود.
عجب چیزی بوده …
شجاعت و کنجکاوی و در عین حال مهربانیت شما قابل تحسین است