امشب جشن تولد هفت سالگی زهرا خانم بود، از مدتها قبل، منتظر این روز بود، چهارشنبه ظهر راهی اهواز شدیم تا شب جمعه برنامه اجرا گردد، من به خاطر نوبت کارت ملی مثلاً هوشمند و همچنین کلاسی که تو سپاه رامهرمز برای مربیان صالحین شهرستان برام گذاشتن، همون چهارشنبه شب، راهی رامهرمز شدم، ظهر بعد نماز و ناهار، از کارها فارغ شدم و خواستم استراحتی بکنم که از حوزه زنگ زدن و برای پاره ای تعمیرات برق، احضارم کردن، بودجه که نیست، مجبوریم تو فرصتها و تعطیلات، با کمک طلاب، بعضی کارهای حوزه را انجام بدیم، کار تا نزدیکیهای غروب ادامه داشت و پس از خوردن چای، راهی مسجد شدم، قرار بود بعد نماز برم اهواز اما یه بنده خدایی برای کارها و مشکلات مسجد اومده بود و تقریباً تا ساعت هشت شب، خدمتشون بودم، دیگه گرسنه بودم و گفتم بعد شام برم، تماس هم گرفتم اهواز و گفتم که مراسم را تا رسیدن من، کمی به تآخیر بندازن، بعد شام، کمی سرم را گذاشتم زمین و در اثر خستگی، خوابم برد، حوالی یازده و نیم از خواب بیدار شدم و رفتم سراغ موبایلم، چندین تماس بی پاسخ داشتم و همه نگران شده بودند، گفتم که حرکت کنم و بعدش زنگ بزنم یا اگه زنگ زدن، حداقل بگم تو راهم و بعد علت تاخیر را بگم، ماشین بنزین نداشت و تصمیم گرفتم، تو خروجی شهر بنزین بزنم و برم، پمپ بنزین که رسیدم، ساعت، از دوازه شب گذشته بود، پلیس اونجا مستقر بود کمی بگو مگو و هاج و واج بودن مردم، احساس میشد، طبق معمول و عادت همیشگی رفتم سراغ گذاشتن کارت جایگاه در دستگاه، دیدم کارتی وجود نداره، به مامور جایگاه گفتم که کارت بهم بده، گفت: حاج آقا با کارت جایگاه، بنزین آزاد میشه لیتری سه هزار تومان.!!! کارت خودتون لیتری هزار و پانصد تومان، من که پول کافی نداشتم، حرکت کردم و کنار جایگاه توقف کردم تا کارت سوختم را پیدا کنم، راحت پیداش کردم اما رمزش را نداشتم، روی کاغذی نوشته بود و کاعذ هم در دسترس نبود، همون موقع رادیو را روشن کردم، ماله کش معروف دولت، آقای نوبخت، داشت ناشیانه ماله کشی میکرد و از فواید سهمیه بندی و افزایش قیمت سوخت برای مردم میگفت و مثلاً در آمد حاصله چطور به مردم برمیگرده و … 😀 با خودم گفتم بله بنده خدا راست میگه، این پولها بالاخره تو سیستم بانکی هستن و بعد از اینکه به دست مختلس یا نجومی بگیری بیفته، بالاخره تا طرف کانادا نرفته، تو خود کشور میمونن و مواهبش به ملت میرسه. 😀 خلاصه اهواز رفتن کنسل شد و پس از پیدا کردن رمز کارت سوخت، جهت کمک به اقتصاد کشور، رفتم پمپ بنرین و نصف سهمیه این ماه را تو ماشین ریختم.
همچنین بررسی کنید
اعتراف
چون دیدم دوستانی اومدن و تو پست قبلی نطر دادن، گفتم مطلب جدیدی منتشر کنم …
سال گذشته
امشب خیلی اتفاقی و یهویی، یاد سایتم افتادم، چند روز قبل، هاستش منقضی شده بود …
شوخی صدا و سیما با مردم رامهرمز!!!
شهرستان رامهرمز، در سایه نمایندگان و مسئولینی که طایفه و پول و رانت، آنها را …
بیانیه طلاب و روحانیون رامهرمز در باره تبلیغات انتخابات
بسم الله الرحمن الرحیم قال الصادق علیه السلام: «ان الحسن من کل احد حسن و …
توضیح و تصحیح
در پست قبلی که فیلم مرحوم استاد موسوی تهرانی را منتشر کردم، گفته بودم که …