دنیای شگفت انگیز اینترنت

بعضی وقتا یاد دوران کودکی خودم می‌افتم و اون دوره را با زمان الان مقایسه میکنم. چقدر همه چیز متفاوت شده! بچه‌های اون زمان سرگرمیشون بخصوص در تابستان بازیهای دسته جمعی مثل هفت سنگه و نجات بوده که یادمه شبها که هوا خنک میشد تو کوچه بازی میکردیم خیلی هم که بیدار بمونیم دیگه تا ساعت ده یا ده ونیم بیشتر دوام نمی‌اوردیم زمستانها هم که مدرسه و درس بود. یادم هست وقتی هم سن و سال علی بودم حتی تلویزیون هم نداشتیم تازه اونایی هم که داشتن نهایتش ساعت ۱۱ شب برنامه‌هاش تموم میشد. من یه رادیوی کوچیک داشتم که بزرگترین سرگرمی من بوده هیچ وقت یادم نمیاد که موفق شده باشم قصه شب را که ساعت ۱۰ پخش میشد به طور کامل گوش بدم.! همیشه خوابم میگرفت و رادیو تا صبح روشن میموند و باتریش خالی میشد.

این زمان با وجود کامپیوتر و اینترنت بچه‌ها توجهشون به تلویزیون هم کم شده و تو دنیای مجازی زندگی دیگری غیر از زندگی واقعی و دوستان دیگری غیر از هم کلاسیها و هم محله‌ای‌ها دارن هم سن و سالهای من و از جمله خودم تو این دنیای مجازی نسل جدید حضور داریم، نمونه‌اش همین قالب وبلاگم هست که جوان عزیزی به نام مهدی مفتوحی از شهر بناب بهم داد و این نوشته‌های لوگوی بالای سایت هم کار ایشان هست. شخصی که ممکنه تا آخر عمر هم او را از نزدیک نبینم.!!! البته علی آقا هم نقش خودش را داشته و زحمت  زیادی برای ایجاد تغییرات تو قالب کشید تا طبق سلیقه و خواسته من در بیاد. البته حقشه که زحمت این کار به عهده‌اش بیفته چون اصرار اون بود که من را به دنیای وبلاگها کشوند. هر کی خربزه بخوره پای لرزش هم باید بشینه یا هرکی پدرش را وبلاگ نویس کنه باید قالب وبلاگش را هم جور کنه.