امروز برای افتتاح حساب همسرم، به شعبه صندوق قرض الحسنه دفتر تبلیغات واقع در خیابان صفائیه قم، مراجعه کردم، اصلاً قبول نمیکردن که حساب باز کنن، شعبه اهواز، به طلاب التماس میکنه که بیان و برای همه اعضای خانواده حساب باز کنن، تو قوانین خود صندوق هم، وام جهت همسر طلاب پیش بینی شده که لازمه اون داشتن حساب هست، استناد به این قانون کردم، اما واقعاً رییس شعبه صفائیه زبون نفهم بود، ما اساساً شماره حساب را برای تشکیل پرونده تبلیغی لازم داشتیم، یکی از مواردی که باید پر بشه، شماره حساب صندوق قرض الحسنه دفتر تبلیغات بود، رییس شعبه هم میگفت باید پرونده تبلیغی باشه تا بتونیم حساب باز کنیم. 😀 اینجا بود که معنی واقعی دور و تسلسل را فهمیدم. 😀 با مسئول شعبه اهواز تماس گرفتم و ایشان تاکید کرد که اساساً منعی برای افتتاح حساب، حتی برای افراد عادی و غیر طلبه وجود نداره چه برسه به همسر طلاب اون هم خودش طلبه باشه و مبلّغ.
راهنمایی کردن و رفتم پیش مدیر عامل، تو همون ساختمان و در طبقه فوقانی، مشغول توضیح دادن به منشی ایشان بودم که از اتاقش بیرون اومد، پرسید چی شده؟ گفتم برای همسرم حاضر نیستن حساب باز کنن، برای تشکیل پرونده تبلیغی لازم هست. فوراً و بدون اینکه اجازه بده حرفام را تموم کنم گفت: مشکلی نداره و تشریف ببرید فلان باجه، تا از پله ها پایین اومدم، قانون عوض شده بود و با احترام، حساب باز کردن، 😀 تا اینجا همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد، ماشین را پارک کرده بودم تو کوچه ممتاز، (کوچه ۲۴) مثلاً حواسم هم بود پیش تابلوی توقف ممنوع پارک نکنم، محل پارک خیلی با شعبه فاصله نداشت، به محل که رسیدم شوکه شدم، ماشین نبود، تازه متوجه تابلوی حمل با جرثقیل شدم، طوری به دیوار چسبونده بودن که از کنار، خوب دیده نمیشه و از روبرو خوب و واضح هست، جرثقیل داشت ماشین دیگری را هم میبرد، رفتم و ازشون سراغ ماشینم را گرفتم، گفتن که ده دقیقه قبل بردنش پارکینگ، آدرس خواستم، گفت که تاکسیها بلدن. خلاصه تاکسی گرفتم و رفتم، راننده تاکسی کلی به همه بد و بیراه میگفت، میگفت حتی تو کوچه های فرعی هم بیخودی تابلو زدن و هم و غمّشون درآمد زایی و گرفتن پول زور و حرام هست، البته برای خودش هم درآمد زایی شده بود. 😀 خلاصه من هم به سهم خودم، مبلغ ۵۴ تومان به دولت ورشکسته و بی تدبیر و نا امید کمک کردم، 🙁 باشد که قطره قطره جمع گردد و اختلاس دیگری توسط دولتمردان شریف، رقم بخورد.
سلام علیکم
اولا چرا اومدی قم و خبر نکردی؟ شاید همین رفتار باعث بروز بدبیاری برات شده باشه. مگه نمیدونی من منجز دارم؟
بعدش هم حاجی نمک نشناسی نکن حالا یبارم که قانون ضمن چند دقیقه به نفع شما عوض شده اینجور بهش انتقاد میکنی؟ آخه سزاواره؟ حالا قانون عوض کنا شدن آدم بد؟ خوب بود قانون همون جور میایستاد که کارت راه نیفته؟ پس میبینی که همین امکان عوض شدن قانون بوده که امید به موثر واقع شدن چانه زنی رو در شما تقویت کرده که از پله بری بالا …. . ضمنا مثل اینکه خیلی خوش توقع هم تشریف داری! از متن گزازرشتون بر میاد که قانون حداقل یه ده ۱۵ دقیقه ای ثابت بوده، این در حالیه که برای یکی از دوستان مقاله نویس ما پیش اومده بود بعد از نوشتن مقاله سابق پیام از طرف سردبیر محترم اومده بود که قانون عوض شده و از این به بعد باید به روش جدید مقالهها تنظیم و ارسال بشه. این بنده خدا هم سمعا و طاعتا با روش جدید شروع به مقاله نویسی کرد؛ در ضمن نوشتن چند سطر اول مقاله بود که دوباره ساختار نوشتاری مقاله عوض شد و ایشون مجبور شد مجددا از اول بنویسه… .