امروز و با یک برنامه از قبل تعیین شده،به قصد زیارت وجود مقدس امام رضا علیه السلام، همراه خانواده، راهی مشهد شدیم، پارسال که زهرا خانم عمل کرد، نذر کرده بودم که اگر نیازی به عمل مجدد نبود و این عملش موفقیت آمیز بشه، یه سفر ببرمش به پا بوسی امام رضا علیه السلام. شهادت شهید اصل غوابش، خیلی از برنامه های امسال را تحت شعاع قرار داد، اما این برنامه را دیگه نمیشد، انجام ندم، هم واجب بود و هم فرصتی غیر از این تاریخ، ایجاد نمیشد، دهم مرداد، دوره طلاب جدید الورود شروع میشه و بعدش امتحانات جبرانی و پس از آن دیگه سال تحصیلی شروع میشد و دیگه تا سال بعد توفیق نمیشد. بلیتها از مدتی قبل تهیه شده بود و بنده خدایی که بلیتها را بهم رسوند، در چندین نوبت، ساعت پرواز را ۵ و نیم بعد از ظهر اعلام کرد، همه برنامه ریزی کرده بودیم که کارها را صبح روز حرکت انجام بدیم، خیلی اتفاقی، دیشب، حوالی ساعت ۱ و نیم بلیتها را یه نگاهی کردم، با کمال تعجب، متوجه شدم که ساعت پرواز ۱۰ و نیم صبح هست،این یعنی فاجعه، هنوز هیچ کاری نشده بود و کسی آماده نبود، همون موقع، اعلام وضع فوق العاده کردم، همه مشغول شدن، من که وسیله زیادی نداشتم، زودتر از همه خوابیدم و بعد از نماز صبح دیگه بیدار موندم و کارهای متفرقه را انجام دادم، حدود ساعت ۹ و ربع بود که تاکسی اومد و به سمت فرودگاه، حرکت کردیم. پرواز سر ساعت، انجام شد و حدود ساعت ۱۲ و بیست دقیقه از فرودگاه مشهد خارج شدیم.