دیروز یکی از دوستان، یه گروهی تو واتساپ ساخت و تعداد محدودی را دعوت کرد، بر عکس گروه های دیگه، مطالب متفرقه و بی سر ته توش نبود، دیدم که تقریبا اکثر اعضاء، دوره ابتدایی را در دبستانی گذروندن که من گذروندم، یه خاطره ای تو گروه نوشتم که بعد از انتشارش، گفتم خوبه اینجا هم منتشرش کنم.
خاطره ای از دبستان فروغی:
سال ۱۳۷۶ ساکن اصفهان بودم و اونجا مشغول تحصیل بودم، ماه مبارک رمضان که حوزه تعطیل بود، می اومدم اهواز، اون سال یکی از همسایه ها یه روز اومد سمتم و ازم خواست برای یه مراسم تو مدرسه همکاری کنم، بنده خدا، رئیس انجمن اولیاء و مربیان بود. مراسم افطاری داشتن تو مدرسه و امام جماعت میخواستن، پرسیدم کدوم مدرسه، گفت دبستان فروغی، من هم، از خدا خواسته، خیلی علاقه داشتم، محل تحصیل قدیمم را ببینم، بی چون و چرا، قبول کردم و گفتم که ان شاءالله سر موعد مقرر و قبل از اذان مغرب، خدمت خواهم رسید. روز موعود فرا رسید و تقریبا نیم ساعت مانده به اذان مغرب، وارد دبستان فروغی شدم، ساختمان، همان ساختمان قدیمی بود و هنوز بازسازی نشده بود. مدیر و معلمها تو دفتر نشسته بودند و با تک تک آنها، دست دادم و به یکی رسیدم و به اسم خطابش کردم، خیلی تعجب کرد و ازم پرسید که حاج آقا شما بنده را از کجا میشناسید؟ بنده اشاره کردم به گوشه مدرسه و گفتم که سال ۵۴ کلاس اول ۳ شما معلم من بودید. شادی در چهره ایشان مشهود بود و پس از این گفته، با هم روبوسی کردیم. یادش به خیر آقای جلیلی اولین معلم بنده بعد از خانواده، خدا جزای خیر به ایشان بدهد و او را که دستش از دنیا کوتاه شده، بیامرزد.
سال ۱۳۷۶ ساکن اصفهان بودم و اونجا مشغول تحصیل بودم، ماه مبارک رمضان که حوزه تعطیل بود، می اومدم اهواز، اون سال یکی از همسایه ها یه روز اومد سمتم و ازم خواست برای یه مراسم تو مدرسه همکاری کنم، بنده خدا، رئیس انجمن اولیاء و مربیان بود. مراسم افطاری داشتن تو مدرسه و امام جماعت میخواستن، پرسیدم کدوم مدرسه، گفت دبستان فروغی، من هم، از خدا خواسته، خیلی علاقه داشتم، محل تحصیل قدیمم را ببینم، بی چون و چرا، قبول کردم و گفتم که ان شاءالله سر موعد مقرر و قبل از اذان مغرب، خدمت خواهم رسید. روز موعود فرا رسید و تقریبا نیم ساعت مانده به اذان مغرب، وارد دبستان فروغی شدم، ساختمان، همان ساختمان قدیمی بود و هنوز بازسازی نشده بود. مدیر و معلمها تو دفتر نشسته بودند و با تک تک آنها، دست دادم و به یکی رسیدم و به اسم خطابش کردم، خیلی تعجب کرد و ازم پرسید که حاج آقا شما بنده را از کجا میشناسید؟ بنده اشاره کردم به گوشه مدرسه و گفتم که سال ۵۴ کلاس اول ۳ شما معلم من بودید. شادی در چهره ایشان مشهود بود و پس از این گفته، با هم روبوسی کردیم. یادش به خیر آقای جلیلی اولین معلم بنده بعد از خانواده، خدا جزای خیر به ایشان بدهد و او را که دستش از دنیا کوتاه شده، بیامرزد.
سلام بنده محمد پوره متولد ۱۳۵۶…در دهه ۶۰ در دبستان فروغی درس خواندم..در حال حاظر ساکن کرج هستم.چطور میتوانم از معلمان آن دوران خبری گرفت..خانم صالحی.خانم برون.آقای معظمی..
علیکم السلام
دبستان، هنوز همانجا هست، فقط ساختمانش تغییر کرده. ممکنه بتونید معلمهای اون دوره را پیدا کنید.