این علی آقا که خودش اهل نوشتن مطلب تو وبلاگش نیست و من را تک و تنها گذاشته، چند بار پیشنهاد داد که از خاطرات گذشته مطالبی بنویسم. بعضی از دوستان هم همین خواسته را داشتن برای اجابت خواستهی همهی عزیزان یه دسته جدید به نام خاطرات تعریف کردم که البته وقتی تعدادشون زیاد شد سمت راست وبلاگ خواهم گذاشت. اگر هم خاطره نمیخواهید میتونید نظر یا پیام بدید و من را منصرف کنید. 😀 البته فکر نکنم کسی پیدا بشه از خواندن خاطرات خوشش نیاد، ممکنه خاطرات من را نپسنده اما به طور کلی اغلب افراد دوستدار خاطرات هستن.
ملت از خاطره آدمای عجیبی مثل آخوندا خوششون میاد. کلاً من هم از خوندن خاطره ملت لذت میبرم به شرط اینکه کارفرهنگی نوشته نشده باشه. مثلاً یه سری خاطرات مراجع تقلید رو خوندم بعد از خوندن یک خط منصرف شدم. چرا انقدر سنگین صحبت میکنن. من که هیچی نفهمیدم از حرفاشون. آخ خوابم میاد. من میرم بخوابم
انصافا یکی ندونه فکر می کنه پسر فرد روحانی نیستی که اینجوری نظر میدی !
من نمی دونم حاج آقا چرا شما رو توبیخ نمی کنه !!!( شوخی)
نه خاطر نمی خوایم جمع کنید برید
شوخی کردم
بزارید یکم بخندیم => ثواب فور شما
ما منتظر خاطره هستیم
هیچ جا نمیریم همین جا هستیم
خوندن خاطراتتون خیلی برام جالبه