دیشب جایی بودم و وقت برگشت، ماشین را روشن کردم، دنده عقب اومدم و دیگه دنده، تکون نخورد. 😀 جای نسبتاً دوری بود نمیشد کل مسیر را دنده عقب برم. از اون بدتر، مادرم اونجا بود و باید میرسوندمش منزل. همون موقع فهمیدم مشکل از کجاست، کاپوت را زدم بالا و موقتاً محک دنده را که در رفته بود، گذاشتم سر جاش، دنده، شل و ول بود اما به هر حال، تو اون موقع شب، کاری جز مدارا و احتیاط نمیشد بکنم.
امروز صبح هم با همون وضعیت، کلاس اول را رفتم، در بازگشت، جلوی نمایندگی قطعات ایران خودرو توقف کردم و قطعه مورد نظر را خریدم، سوار ماشین شدم که برم برای کلاس بعدی، ظاهر قطعه، با قطعه اصلی کمی تفاوت داشت، کاپوت را باز کردم تا مطمئن بشم، ناگهان درب ماشین قفل شد، سویچ هم داخل بوده. 😀
خودم بیرون موندم و خودم، نه موبایلی همراهم بود و نه پول، همه تو ماشین بودن، یه قفل ساز اون نزدیکی بوده و رفتم پیشش، گفت نمیتونم کاری بکنم. ناچار، پیاده به سوی محل درس رفتم، تو مسیر، شخص موتور سواری بهم نزدیک شد و توقف کرد، از وضع مادی گله میکرد و راه کار و کمک میخواست، بنده خدا مستاجر بود و همین روزها قراره جابجا بشه و خونه گیرش نیومده با مبلغ قبلی، گفتم آقا همه یه جورایی گرفتارن و انگار گرفتاری از زمین و زمان میباره، جریان خودم و علت پیاده روی و عجله را گفتم، بنده خدا گفت بیا با موتور برسونمت، من هم ترک موتورش نشستم و با تأخیر ۵ دقیقه، به کلاس رسیدم.
بعد کلاس، باتفاق یکی از طلاب، با ماشینش، برای باز کردن ماشین رفتیم، تو راه، پیش یه قفل ساز رفتم و خواستم با خودم ببرمش، عذرخواهی کرد و یادم داد چطور درب ماشین را باز کنم، یه سیم محکم نیاز بود و برای تهیه آن، به تعمیرگاهی که در محل توقف ماشینم بوده، مراجعه کردم، اصلاً انتظار نداشتم خودش این کاره باشه و اگر میدونستم همون موقع به ایشان مراجعه میکردم، فقط مدل ماشین را پرسید و سمت اون اومد، تو یه چشم به هم زدن، درب ماشین باز شد، اینجا بود که به امنیت بالای خودروهای ایرانی معتقد شدم. 😀