بالاخره پس از روزها انتظار، جمعه ۴ مهر ماه ۹۳ هم فرا رسید، روزی که قرار بود گچ پاهای زهرا، باز بشه، یکم دیر از منزل بیرون رفتیم، به همراه تجهیزات کامل، دو سه تا شلوار نو که دیشب خریده بودیم، کفش نو و جوراب، جورابها را تو منزل پاش کردیم، اما وجود گچ مانع از استفاده از شلوار و کفش بود، زهرا کلی ذوق کرده بود که میخواست پس از ۶۸ روز، در بند بودن، پاهاش آزاد بشه و شلوار و کفش پاش کنه، با این حال به محض مشاهده بیمارستان، شروع به گریه کرد و درخواست رفتن کرد، فکر کنم تو عالم خردسالی، درد و رنج گچ را به مراجعه مجدد بیمارستان، ترجیح میداد. دو بار عمل شده بود و یه بار بخیه های پاش کشیده شده بود، این برای ایجاد نفرت، کافی بود. کلینیک مورد نظر خیلی شلوغ بود و ما که دیر اومده بودیم، معلوم نبود نوبتمون کی بشه، زهرا را به همراه مادر و خواهرش، فرستادم به یه سالن دیگه، تا صدای گریه بچه هایی که خیلیاشون، دردی شبیه زهرا داشتن را نشنون، من هم منتظر موندم تا نوبتمون بشه، جای نشستن نبود و مجبور بودم که تمام مدت، سرپا بایستم، کمرم به شدت درد میکرد و هر چند دقیقه یک بار تکونی میخوردم یا چند قدم برمیداشتم، از اول که اومده بودم، قید نماز جماعت مسجد را زده بودم، در مراجعات قبلی که ساعت تابستانی و اذان دیرتر بوده، به مسجد نمیرسیدم، الان که دیگه معلوم بود که نمیرسم، برای همین با دوستی هماهنگ کردم که زحمت نماز مسجد را بکشه، من هم اول وقت، رفتم نمازخانه بیمارستان و نمازم را خوندم، بالاخره ساعت ۸ شب نوبتمون شد، گریه و زاری زهرا هم همون موقع به اوج خودش رسید، کار زیادی نداشت و سریع بخیه هاش را باز کردن و بعد رفتن سراغ گچ و به زودی پاهای کوچک زهرا، نمایان شد، همونجا شادی را در چهره اش میشد دید، بیرون که رفتیم میخندید، والدین کودکان دیگر دورش جمع شدن و تبریک میگفتن، دکتر یه عکس هم براش نوشت تا نتیجه عمل را بررسی کنه، زودی رفتم و یه عکس ازش گرفتم و پیش دکتر برگشتم، عمل خیلی خوب بود، ولی شادی زیاد دوام نیورد، وقتی شنیدم که پای راستش هم باید ۶ ماه دیگه عمل بشه، انگار دنیا را روی سرم خراب کردن، به روی خودم نیوردم، البته از قبل هم احتمالش را میدادیم، برای همین تقریباً اولین سوال مادرش همین بود، وقتی بهش گفتم و متعاقباً خواهرش هم فهمید، فضای بازگشت برعکس فضای رفتن، فضایی ماتم زده بود. ان شاء الله با دعای خیر شما عزیزان، گزینه عمل جراحی مرتفع بشه، چون احتمال بهبود بدون نیاز به جراحی هست.
اولین عکسهای زهرا، پس از باز کردن گچ، درب بیمارستان آریا
سلام شیخ
مدتیه دوره درمانی زهرا خانم رو از وبلاک پیگیری میکنم.
تصاویر از زهرا واقعا معصومانه و حال آدم رو میگیره.متاثر شدم.
با آرزوی بهبودی.
یاعلی
آشیخ
حتما دعا میکنم براش به مادرمم گفتم دعاش کنه ولی فراموش نکنین هم اسم بی بی زهراستو از ایشون بهبودی زهرا کوچولو بخوانین مطمعن باشین بی بی رد نمیکنه روایت هم هست که معصوم می فرمود که ماهم اگه از خدا حاجتی رو بخوایم به واسطه خانوم جان زهرا(س) درخواست میکنن.
به امید اون روزی که(البته به زودی) زهرا کوچولو کاملا بهبودیش رو پیداکنه
یاعلی
سلام آقای هردان
انشاء الله خداوند شفای عاجل عنایت بفرماید.
ان شاالله امضای شفای عاجل زهرا جان به دستان مبارک امام عصر علیه السلام