میگن اولین خاطره از هر چیزی خیلی ماندگار است، من اولین اردویی که با بسیج مسجدمون رفتم، خیلی شرایط بدی داشت، بسیار بی برنامه بود، جاهاش هم خیلی نا مناسب بوده، (جریانش را توی این پست نوشتم) دیگه با بسیج مسجد جایی نرفتم، هر وقت میخواستم برم، اون خاطره تلخ برام تداعی میشد و منصرف میشدم، تا اینکه اوضاع و احوال بسیج، پس از تغییر و تحولات، مساعد شد و دیروز توی اردوی یک روزه منطقه خوش آب و هوای رباط باغملک شرکت کردم، از قبل برنامه ریزی شده بود، سنین مختلف را مخلوط نکرده بودن و فقط بچه های اول و دوم دبیرستان همراه با فرمانده پایگاه و مربیا، بودن، تقسیم کار و مدیریت برنامه هم به خود بچه های دبیرستانی، سپرده و مسئولیتها تقسیم شده بود، با توجه به اولین تجربه این عزیزان، اردوی خوب و قابل قبولی داشتند، نواقصی هم بود که توسط بنده و دیگر بزرگترها، تذکر داده شد. خلاصه اردوی خیلی خوب و روز شادی، برای همه بوده و بدون هیچگونه ناراحتی و مسئله خاصی، به پایان رسید و حوالی وقت اذان مغرب، با صحت و سلامتی، به شهر و دیارمان برگشتیم. عکسهای اردو را در ادامه مطلب ببینید.
در مسیر رفتن به علت کمبود امکانات، تبلیغات اردو، کاغذها را با چسب برق توی مینی بوس چسبوندن پس از رسیدن به محل، اولین کار، آب بازی بود، در این مرحله بنده خویشتنداری خود را حفظ نموده و وارد آب نشدم. فرمانده آب کشیده شده.فرمانده و نیروهای آب کشیده شده یعنی به دلمون مونده یه بار بنرها و پلاکاردهای مسجد یا اردو، به موقع، نصب بشن.!! بعد از کلی آب بازی یادشون اومده که برای اردو، شعارهایی هم در نظر گرفتن. سفره ناهار تک خورانسفره عمومیعکسهای متفرقه و آب بازی بعد از ناهار
شیخ قرار نبود تبلیغات اینطور ضایع بشه.از خودتون هم عکس کم گذاشتید.
با عرض شب بخیر عکسا کم هستن. چرا؟پس بقیه کجان؟