در چند پست قبل ماجرای حفر چاه و مشکل سنگ زیر ساخت ساختمان را براتون گفتم. اون شب نتیجه خاصی نگرفتیم. اصل کار اینه که ما بتونیم از لایه سنگی گذر کنیم و به زمین خاکی برسیم تا امکان حفر چاه فراهم بشه. حفر چاه هم که کار تخصصی هست و لوازم خاص خودش را داره که باید از کسی بخواهیم برامون انجام بده. احتمال داشت سنگها در همه جای مدرسه نباشن و مربوط به ستون دیوارهای ساختمانهای قدیمی که قبل از تأسیس مدرسه اونجا بودن باشه، برای همین امیدوار بودیم که اگه جای دیگری را حفاری کنیم سنگی سر راهمون نباشه، با این نظریه و به امید پیدا کردن جایی برای چاه، تصمیم گرفتیم که یه جای نسبتاً دوری از محل قبلی را حفاری کنیم. کار را به تنهایی شروع کردم و دقایقی بعد یکی از طلاب برای کمک ملحق شد، بعد از مدتی آقای عباس نژاد (مسئول پروژه 😀 ) نیز رسید. من که خیلی خسته شده بودم، از روی خستگی یه فکر خیلی خوب به سرم زد که اگه قبلاً این فکر را میکردم شاید از خیر چاه زدن میگذشتم. فکرم این بود که بریم از کسی که مدرسه را ساخته بپرسیم که جریان این سنگها چیه و کجای مدرسه میشه چاه زد؟ برای این کار هم خود آقای عباس نژاد بایستی میرفت چون او بنای حوزه را میشناخت و منزلش را هم بلد بود. منزل اون بنده خدا زیاد دور نبود و شیخ پیاده رفت و حدود یه ربع ساعت بعد برگشت. جواب سؤال را که اورد انگار یه آب سرد روم ریخته شد. 😥 تمام کف مدرسه به ارتفاع حدود ۶۰ سانتیمتر یا بیشتر پر از سنگ شده و غلطک حسابی اونها را کوبیده. 🙁 جای جدیدی که حفاری کرده بودیم را پر کردیم و جای قبلی را هم میخواستم پر کنم که آقای عباس نژاد گفت ما حدود ۴۰ سانتی متر از سنگها را سوراخ کردیم و چیز زیادی نمونده، امشب هم وسایل بهتری داریم و احتمال موفقیت هست، تازه زحمات اون شب هم هدر نمیره و از کارمون نتیجه میگیریم. با نا امیدی قبول کردم و شروع به کار کردیم. کار امشب خیلی سختتر بود. چون سوراخی حدود ۱۰ اینچ درست شده بود و برای در اوردن تکه سنگها باید روی گِل دراز میکشیدیم و دستمون را تا آخر تو آب و گِل میگذاشتیم. این کار را هم من انجام میدادم. همه چیز به خوبی گذشت و تقریباً مشغول جمع کردن وسایل بودیم که متوجه شدم تکه سنگهای نسبتاً بزرگی هنوز توی محل لای گِل گیر کردن. در اوردن اینها خیلی بیشتر زحمت داشت چون امکان استفاده از دریل و سنگ شکن برقی تو اون عمق دیگه نبود. با دیلم و چکش افتادیم به جونشون و با دست اونها را با زخمت بیرون کشیدم. تمام بدنم گِلی و چند جای دستم زخمی شده بود. مشکل، رفتن تا منزل بود که با اون وضع ناجور اگه کسی میدید، خیلی ضایع بود. طلبهای که برای کمک اومده بود تا آخر کنارمون موند اما من اجازه ندادم کارهایی که من و آقای عباس نژاد انجام میدادیم را انجام بده. اون طلبه بهم گفت که همراهم تا درب منزل میاد و لباسهام را میاره، من هم تشکر کردم و توی کوچه را نگاه کردم. ساعت نزدیک دوازده شب بود و هیچ کس نبود، با سرعت به سوی خونه که حدود ۵۰ یا ۶۰ متری مدرسه هست رفتم و در زدم، در باز شد و الحمدلله همه چیز به خیر گذشت. تو خونه هم بچهها کلی ازم عکس گرفتن. عکسها خیلی ضایع هستن اما برای اینکه ریا نشه میذارمشون 😀 ، بیخیال به نظرم که نوشتن این چیزها و نمایش عکسها نه تنها منافاتی با شأن روحانیت نداره بلکه سبب میشه جوانها ببینن و بدونن که روحانی هم مثل سایر مردم تو سختیها و مشکلات خاص خودشون هستن و تبلیغات دشمنان به هدف ایجاد شکاف و جدایی بین مردم و روحانیت بی اساس هست. این نظر من بود تا نظر شما چه باشه. حتماً نظر بدید. 😀
تو این حالت که روی گِلها، توی گودال دراز کشیده بودم، یاد مرگ و قبر افتادم. خدا رحم کنه.
این عکس را هم توی منزل همسرم ازم گرفت. (قابل توجه زن ذلیلهایی که اگه یکم لباسشون کثیف بشه حق ورود به منزل را ندارن 😀 )
هههه
چاه هم چاه های قدیم
در ضمن یک چیز شما مجوز حفر چاه گرفتین یک روز دیدین اومدن حوزه رو بلوکه کردن ها .
این سنگها که دیگه این همه زحمت نمی خواست فقط یکم سنگ رو سوراخ میکردین بعد هم می دادین دست علی
کل ساختمون رو می فرستاد Sky
چقدر زود به آب رسیدید !
در ضمن بازدید رو داشته باشید !
روحانی بین المللی همینه
پس اون آب ها چی هستند !
یکی از عزیزان نظری داده که با عرض پوزش به خاطر سیاسی نشدن وبلاگ نظرشان را تأیید نمیکنم.
پیشاپیش از همه عزیزانی که ممکنه نظرات جنجالی بنویسن بابت عدم تأیید، عذر خواهی میکنم.
سلام
اخرش دامنه و هاست و وردپرس
یک چیزی فیلترینگ و سانسورینگ هم اینجا اومد
این قدم نو رسیده رو بر شما جوامع روحانیون و خودم وعلی
و اون که هی میگه بی وجود و اقای سینا و حوزه قم و حوزه شهر خودمون و حوض اب خونه مادربزرگم
تبریک می گویم 😯
واقعا که دوست دارم یه کلمه ای بگم روم نمیشه میلاد کجایی که نظرم سانسور شد 😳 😳 😳
آقای عزیز . خواهشا حد خودتون رو رعایت کنید.مطالب شما من رو ناراحت می کنه. اذیت میشم. راضی نیستم. راههای مختلف عدم رضایت رو به شما رسوندم ولی انگار…..
حاج آقا هرکس تو مرحله ای از زندگی یه مقداری با شدت وحدت ذلالتی داره حالا شما به ما ثابت کردی تو این مرحله موفق شدی باید مرحله بعدی رو بگذرونین حاج آقا برگه ی اخراجم از حوزه رو خودم امضا کردم وحید انصاری هم جفتمه اون تواین دسیسه دست داره 😳 😕 ۸)
اینجا منظور از ذلالت زن ذلیلی بوده
حاج آقا جریان این چاه جدیده چیه که دارن میزنند