عادي

روباه دردسر ساز

دیشب مثل خیلی از جمعه ها، اهواز بودیم و تقریباً طرفای ساعت ۱۰:۳۰ به سوی رامهرمز حرکت کردیم، گاز و بنزین به اندازه کافی داشتم، دیگه توقفی لازم نبود و باصطلاح گازش را گرفتم تا زودتر برسیم، تقریباً ۲۰ کیلومتر مونده به رامهرمز و نرسیده به روستای مربچه، یهو، دیدم حیوانی وسط جاده ایستاده، مستقیم به ما نگاه میکرد و …

ادامه مطلب »

دردسرهای طلاب

یکی از دردسرهای طلاب، توجه خاص برخی افراد هست، معمولاً گدایان، خیلی به سمت طلاب میروند و بعضاً آنها را در منگنه و فشاری قرار میدهند و پولی دریافت میکنند، یکی دیگر از اقشاری که علاقه خاصی به طلاب دارند، افراد کم عقل و بعضاً کلاً مرخص هستند، بنده به شوخی به دوستان میگویم که دیوانه چو دیوانه ببیند، خوشش …

ادامه مطلب »

رمز یک بار مصرف

من از جمله افرادی هستم که تا لحظه آخر در برابر رمز یک بار مصرف یا پویا مقاومت کردم، نه به خاطر مخالفت با امنیت و تکنولوژی و پیشرفت، بلکه برای همه معلومه که زیر ساختها هنوز آماده نیست و اصلاً این به تأخیر افتادنها مال همین عدم وجود زیر ساختهاست، امروز از کارتی که فقط با رمز پویا کار …

ادامه مطلب »

هنر مجسمه سازی

امروز از رامهرمز عازم اهواز بودیم، دو هفته ای هست که اهواز نرفتیم، ناهار را تو راه و اطراف رامهرمز خوردیم، چای آتشی هم بخش اصلی برنامه بود، تو مسیر و نرسیده به اهواز، راهمون را کج کردیم و رفتیم به سمت جایی که سالهای قبل، تقریباً هر هفته میرفتیم، زمین را شخم زده بودن و گندم یا جو کاشته …

ادامه مطلب »

وصیت دوست

در پست قبلی، خبر درگذشت دوست عزیزم، آقای دلفی را به اطلاع رساندم، منتظر بودم که از شیراز برگردد و دیدارها تازه شود، آخرین باری که دیدمش، سه هفته قبل از درگذشتش بود، رفته بودم اهواز، شب جمعه ای بود و بهش زنگ زدم، چند روزی بود که از بیمارستان مرخص شده بود، گفتم اگر حالت مساعد هست، با هم …

ادامه مطلب »

وفات یک دوست

امروز با خبر شدم که دوست عزیزم، جناب آقای امیر دلفی، که از دوستان و همسایگان قدیمی بوده، پس از یک دوره بیماری سخت، در بیمارستان ابن سینای شیراز، جان به جان آفرین تسلیم کرده، دوست عزیزی که ضایعه  فقدانش، آتش به جان دوستان و آشنایان زد، دوران سخت زندگی و اشتغال بدون حقوق و بالاخره بازنشستگی از لوله سازی …

ادامه مطلب »

روحانی مچکریم

امشب جشن تولد هفت سالگی زهرا خانم بود، از مدتها قبل، منتظر این روز بود، چهارشنبه ظهر راهی اهواز شدیم تا شب جمعه برنامه اجرا گردد، من به خاطر نوبت کارت ملی مثلاً هوشمند و همچنین کلاسی که تو سپاه رامهرمز برای مربیان صالحین شهرستان برام گذاشتن، همون چهارشنبه شب، راهی رامهرمز شدم، ظهر بعد نماز و ناهار، از کارها …

ادامه مطلب »

از پلیس نپرسید!!!

امروز از رامهرمز رفتم هفتکل، قبل از رسیدن، آقایی را دیدم که سر جاده ایستاده، توقف کردم و سوارش کردم، اهل اصفهان بود و برای ثبت نام پیوند قلب، اومده بود اهواز، تو راه برگشت و در همان نقطه که سوارش کردم، ماشینش را توقیف میکنن، چند روزی را درگیر بوده و امروز اومده بود که دیگه ماشین را تحویل …

ادامه مطلب »

معرفی امام جماعت

از ابتدای سکونتم در رامهرمز، در کوی طالقانی ۲ ساکن شدم، منطقه ای محروم، در شهرستانی محروم، از نظر تقسیمات شهری، طالقانی ۲ روستا محسوب میشود، همه امکانات شهری را دارد، البته نه مثل شهرهای بزرگ و پیشرفته، مثل رامهرمز است و فاصله ای حدود ۱۰۰ متری با شهر دارد، یعنی آن طرف خیابان شهر است و این طرفش روستا، …

ادامه مطلب »

تودیع و معارفه

در آخرین پستی که نوشتم، صحبت از رفتن به هفتکل بود، همون هم قرار شد بشه، خبر رفتنم به شهرستان، به گوش مسئولین مرکز مدیریت حوزه خوزستان رسید و پیشنهاد مدیریت چند شهرستان را دادند، بنده هم چون به هفتکل قول داده بودم و همه کارها را کرده بودم، قبول این کار برایم سخت بود، بالاخره پیشنهاد دادند تدریس در …

ادامه مطلب »