تشرف یک سنی به مذهب اهل بیت

از حدود ۲ سال قبل و در ماه مبارک رمضان که اوقات فراغت بیشتری داشتم به طور اتفاقی و شاید از روی کنجکاوی وارد بعضی چت رومها شدم، چت رومهای فارسی یاهو که اکثراً چرت و پرت میگن و قابلیت استفاده مفید را ندارن، جز بعضی وقتا که ممکنه چندتا آدم حسابی توشون بیان و سبب آشنایی بشن. رفتم به چندتا چت روم عربی، البته از چرت و پرت گویی دست کمی از فارسی زبانها ندارن اما تو یکی دوتاشون بحث دینی بود و من معمولاً فقط میخوندم یا گوش میکردم. تو این بین با بعضی افراد از کشورهای عربی و عمدتاً از مصر آشنا شدم. به خاطر تسلطم بر عربی باهاشون راحت بودم و از هر دری صحبت میکردم اما عمده مباحث حول بحث شیعه و سنی بود. با گذشت ایام با چند نفر مستبصر آشنا شدم، افرادی بودن فرهیخته و واقعاً عاشق و دلباخته اهل بیت شده بودن به حدی که همه خطرات را به جون خریده بودن و مجبور بودن برای عقیده شون در انزوا و حتی طرد خانوادگی و فامیلی زندگی کنن. یکی از این افراد عاشق و دلباخته یک سید مصری است، سید محمد حسینی، جوانی ۳۲ ساله، شاعر و فرهیخته و فعال در اینترنت بود که اتفاقاً تو قصه زندگی و تشرفش به مذهب اهل بیت عصمت و طهارت اینترنت نقش اساسی را داشته، ادامه مطلب »

بد شانسی

معمولاً شنبه‌ها شلوغتر از روزهای دیگه هست، یک یا دو روز فبلش تعطیل بوده و دانش‌آموزان با بی‌حالی میرن کلاس، بیدار شدن خودش حکایت دیگری داره، برای همین هم انگاری بعضی کارها توهم دیگه میره و یه جورایی به هم میپیچه، اما کارای امروز من از این قبیل نبود. امروز صبح حدود ساعت ۶ صبح برای رسوندن پسرم به پادگان حرکت کردم، بنزین نداشتم و خدا خدا میکردم تا پادگان برسم، پیش پادگان پمپ بنزین بود و بحمدالله تا پمپ بنزین دوام اورد، تا اینجا که خوش شانسی بوده. 😀 اما تو راه برگشت حدفاصل بین میدان نخل و چهارشیر چرخ عقب ماشین پنچر شد. زاپاس هم یکی دو ماه پیش پنچر شده بود و بردمش برای پنچرگیری، اما دیگه تایرش رمقی نداشت و گفت باید عوض بشه، من هم امروز و فردا کردم تا اینکه امروز گرفتار شدم. 😀 ماشین را همونجا گذاشتم و تا چهارشیر قصد پیاده روی داشتم که آقای محترمی سوارم کرد. چهارشیر ماشین گرفتم برای حصیرآباد و اومدم منزل، هر روز زود می‌اومدم و تقریباً ۴۵ دقیقه فرصت داشتم برای مطالعه درسی، ادامه مطلب »

بهار علم و دانش

فرا رسیدن ماه مهر، شروع پاییز قشنگ و آغاز بهار علم و دانش را به کلیه طلاب، دانش‌آموزن، دانش‌جویان، معلمان و اساتید محترم تبریک و تهنیت عرض مینمایم.

دفاع تمام قد از معتاد

وقتی که پست معتادی در مسجد را نوشتم نمیدونم کی ازش خوشش اومد و لینکش را گذاشت تو سایت قطار ، کلی بازدید کننده پیدا کرد و کلی نظر هم در دفاع از برادران معتاد گذاشته شد ولی چون شامل توهین و الفاظ نامناسبی بود از تأییدشون معذورم، خلاصه همه اونها اینه که معتاد انسان است و مریض و باید کمکش کرد. این حرفها توی گفتن شیرین هست و جذاب اما فکر نکنم این مدافعان عزیز اگه یه آدم سالم و غیر معتاد بیاد خونه‌شون بخواد دزدی کنه و خراب کاری، دست روی دست بذارن و مثل کشیش داستان ژان وال ژان عمل کنن.!!! چه برسه به ورود یک معتاد خطرناک. مضافاً بر این، معتاد یک بیمار نیست بلکه با ورود اختیاری به این عرصه، تبدیل به یک مجرم خطرناک شده که هرکاری ازش بر میاد، همین چند روز پیش تو اخبار ۲۰:۳۰ یکی از همین باصطلاح بیماران، در اثر استفاده از مواد بیماری زا 😀 را نشون دادن که فرزند خردسالش را از روی پل عابر پیاده پرت کرد. جرمی از این بالاتر؟ به هر حال به تمام مدافعان حقوق بیماران اعتیاد 😀 اعلام میکنم که این برادر عزیز معتادشون در محله‌ی ما معروف و مشهور و مورد طرد و تنفر نزدیکترین اعضای خانواده خود نیز هست. افراد خیر معتاد دوست می‌توانند پیام بدهند تا آدرس بهشون بدم که با اقدام معتاد پسندانه برای یاری و نجات ایشان اقدام نمایند تا به آنها ثابت شود که علاج بیماری که با اختیار، سبب بیماری را با حرص و ولع مصرف میکند غیر ممکن است و نزد عقلای عالم چنین شخصی مذموم است و باصطلاح الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار. برای توضیح این عبارت مثالی را عرض می‌کنم: تصور بفرمایید شخصی بالای یک کوه بلند برود و خود را از آنجا پرتاب کند، لحظه اول پرتاب، در اختیار او بوده و می‌توانست این کار را نکند و سالم بماند، اما اگر این کار را کرد و به پایین غلتید، غلتیدن و زمین خوردن و نهایتاً مردن در اختیار او نخواهد بود و به صورت غیر اختیاری جانش را از دست خواهد داد. حال، تمام عقلای عالم او را بر این مرگ غیر اختیاری مذمت نموده و نکوهش خواهند کرد و این نکوهش نیز به جا خواهد بود، به اعتبار همان یک لحظه اختیار، به خلاف کسی که در اثر یک اتفاق و بدون اختیار از بالای کوه پرت شود و بمیرد.

معتادی در مسجد

امروز صبح بعد از اذان برای نماز از منزل خارج شدم، دیدم یه نفر دم در همسایه نشسته، فکر کردم همسایه‌ها سحرخیز شدن، سلام کردم جواب داد و صورتش را دیدم، دزد معروف محل بود، شدیداً به مواد مخدر اعتیاد داشت و از هیچ چیز نمیگذشت و دزد قانعی هست 😀 فقط خرج موادش در بیاد بسه، دو سال پیش میخواست موتورسیکلت یکی از طلاب را از درب مدرسه علمیه بدزده که وجود دوربین مدار بسته به داد اون طلبه رسید و با تماس بنده با پلیس دسگیر شد و غیر این مورد نا تمام سرقتهای دیگری را به عهده گرفت و اخیراً از زندان آزاد شد. پس از دیدن این شخص اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که ماشینم را که بیرون بود وارسی کنم تا مطمئن بشم چیزی ازش کم نشده باشه. برگشتم داخل خونه و به پسرم گفتم که بیاد بیرون تا من با خیال راحت برم مسجد. تا اومدیم بیرون طرف در رفته بود، به هر حال به خیر گذشت و سرقتی از همسایه‌ها گزارش نشد. رفتم مسجد و مشغول نماز شدم، رکعت دوم بودم که یه معتاد سابقه دار دیگه وارد مسجد شد و انگار مواد توهم زا مصرف کرده باشه، شروع کرد به سرو صدای نامفهوم، اومد تو محراب و بالای سر نمازگزاران، همینطور داشت سروصدا می‌کرد، نمیدونم چطور نماز را تموم کردم 😀 ، قبلاً هم به این مسجد اومده بود و متأسفانه کسی باهاش برخورد شدیدی نکرده تا دیگه وارد نشه، بعضیا مقدس بازی در اوردن و گفتن نمیشه کسی را از مسجد بیرون انداخت و برای همین نرمی بیجا هر چند وقت یک بار سری به مسجد میزد و کلی هم محراب و جاهای دیگه را به هم میزد و حتی ته سیگارش را تو محراب انداخته بود، تو مسجد فقط از من حساب میبرد و یکی دوبار نهیبش داده بودم و گفتم که دیگه نیاد اینجا، خلاصه من که خونم به جوش اومده بود و تمرکزم را تو نماز از دست داده بودم، سلام را که گفتم تعقیب نخوانده بلند شدم و به طرفش رفتم، با عصبانیت سرش داد زدم و دستم را برای سیلی زدن به طرفش پرت کردم، جا خالی داد، نوک انگشتام بهش خورد و نقش زمین شد، دستش را گرفتم بلندش کردم، خواستم یکی دیگه حواله‌اش کنم که داد زد و گفت غلط کردم دیگه اینجا نمیام و پا به فرار گذاشت به گونه‌ای که دمپایی خودش را هم نپوشید و پا برهنه رفت. چندتا جوان که تو مسجد بودن از این حرکت کف کردن و به کمکم اومدن، گفتم شما جوانها باید این کار را بکنید تا دیگه جرأت نکنه وارد بشه، خلاصه ظهر که دوباره به مسجد رفتم این حکایت دهن به دهن میشد و یکی از جوانها گفت که حاج آقا اهل عمل هست نه شعار و خودش وارد کارزار میشه 😀

شهادت امام جعفر صادق(ع)

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب جعفری ( شیعه ) در روز ۱۷ ربیع الاول سال ۸۳هجری چشم به جهان گشود . پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش “ام فروه ” دختر قاسم بن محمد بن ابی  بکر می باشد. کنیه آن حضرت : “ابو عبدالله ” و لقبش “صادق ” است . حضرت صادق تا سن ۱۲سالگی معاصر جد گرامیش حضرت سجاد بود و مسلما تربیت اولیه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشه چینی کرده است . پس از رحلت امام چهارم مدت ۱۹سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگی  کرد و با این ترتیب ۳۱سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فیض کسب نور می نمودند گذرانید . بنابراین صرف نظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی که هر امامی آن را دار می باشد ، بهره مندی  از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتی و شم علمی  و ذکاوت بسیار ، به حد کمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگترین قهرمان علم و دانش گردید . پس از درگذشت پدر بزرگوارش ۳۴سال نیز دوره امامت او بود که در این مدت “مکتب جعفری ” را پایه ریزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگهداشتن شریعت محمدی ( ص ) گردید . زندگی پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی  امیه ( هشام بن عبدالملک – ولید بن یزید – یزید بن ولید – ابراهیم بن ولید – مروان حمار ) که هر یک به نحوی موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم می کرده اند ، و دو نفر از خلفای عباسی ( سفاح و منصور ) نیز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بیداد و ستم بر امویان پیشی گرفته اند ، چنانکه امام صادق ( ع ) در ۱۰سال آخر عمر شریفش در ناامنی و ناراحتی بیشتری بسر می برد .

فرا رسیدن شهادت آن امام همام را به کلیه شیعیان و پیروان آن حضرت تسلیت عرض مینمایم.

سالگرد تخریب بقیع مقدس

هشتم شوال ساگرد تخریب بارگاه ملکوتی ائمه بقیع به دست ناپاکان وهابی را به ساحت مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و خدمت همه عزیزان تسلیت عرض مینمایم.  جهت مشاهده توضیح واقعه روی عکس کلیک کنید.

خدمات شرکت فاضلاب

تعجب نکنید!!! در این فصل اهواز اصلاً باران نمیاد. این تصویر چهارراه سوم خیابان ۱۲ منطقه حصیرآباد اهواز است که از دو روز قبل از عید فطر تا الان چنین وضعی را دارد.!!! ادامه مطلب »

وداع با ماه رمضان

دعای ۴۵ صحیفه سجادیه جهت وداع ماه مبارک رمضان:

 وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی وَدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ : 

اللَّهُمَّ یَا مَنْ لَا یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ وَ یَا مَنْ لَا یَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ وَ یَا مَنْ لَا یُکَافِئُ عَبْدَهُ عَلَى السَّوَاءِ. مِنَّتُکَ ابْتِدَاءٌ، وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ، وَ عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ، وَ قَضَاؤُکَ خِیَرَهٌ إِنْ أَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَکَ بِمَنٍّ، وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیاً. تَشْکُرُ مَنْ شَکَرَکَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ. وَ تُکَافِئُ مَنْ حَمِدَکَ وَ أَنْتَ عَلَّمْتَهُ حَمْدَکَ. تَسْتُرُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ، وَ تَجُودُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ، وَ کِلَاهُمَا أَهْلٌ مِنْکَ لِلْفَضِیحَهِ وَ الْمَنْعِ غَیْرَ أَنَّکَ بَنَیْتَ أَفْعَالَکَ عَلَى التَّفَضُّلِ، وَ أَجْرَیْتَ قُدْرَتَکَ عَلَى التَّجَاوُزِ. وَ تَلَقَّیْتَ مَنْ عَصَاکَ بِالْحِلْمِ، ادامه مطلب »

اعزام به خدمت

بحث پست قبلی در مورد مصاحبه علی با واکنش عزیزی به نام میلاد منم مواجه شد. برای این عزیز و دیگر عزیزان یه خاطره تعریف میکنم از بی نظمی سپاه و بسیج تا نگن که فقط به آموزش و پرورش گیر میدی. 😀  ادامه مطلب »