معرفی مدیر داخلی

یکی از خوانندگان وبلاگم، خودش یه وبلاگ داره که لینکش تحت عنوان مدیر داخلی تو بخش لینکها هست، یه نظر داده بود و گفته : یه بار نشد عکس ما رو بزنید تو وبلاگ و ازمون تعریف کنید. امروز هم که روز آخر درسهای حوزه در سال ۱۳۹۱ بود، با دوربین پیشم اومد و حرف از انتشار عکسهای عقیقه بود که باز گفت : از من که عکسی تو وبلاگتون نمیذارید. من فرصت را مغتنم شمردم و گفتم با دوربین خودش چندتا عکس باهم بگیریم، قرار شد اونها را برام بفرسته تا توی وبلاگ منتشرشون کنم و این جوان آرزو به دل نمونه و به آرزوش برسه 😀 و اما معرفی ایشان در چند جمله، طلبه روشنفکر، البته نه از نوع منفی، متجدد، جوان و با نشاط، نسل آینده روحانیون که ان شاءالله ادامه دهنده راه سلف صالح از علمای گرانقدر باشند. ایشان در مدرسه، سمت مدیریت داخلی را دارند و انصافاً کمک بزرگی تو حفظ نظم و انضباط میکنه. این شما و این مدیر داخلی که کسی نیست جز آقای سعید چمن نژادیان 😀  ادامه مطلب »

عقیقه زهرا

مستحب است روز هفتم ولادت، برای مولود عقیقه کنن، البته بعد از روز هفتم و تا آخر عمر استحباب باقی است، خوب اون موقع نشد کاری بکنیم و برنامه ای که ریختیم، تو سرمای زمستان قابل اجرا نبود، قرار گذاشتیم عقیقه زهرا را بریم تو فضای آزاد، همونجا قصاب و آشپز ببریم و مدعوین تشریف بیارن برای ناهار. بالاخره پس از کش و قوسهای بسیار، جمعه، یعنی دو روز قبل، برای این کار در نظر گرفته شد. همون روز فرصت نشد پست بزنم، دیروز هم سرور ریخته بود به هم، الان و به درخواست بعضی دوستان هر جور بود سرور را بالا اوردم و عکسها را براتون میذارم. البته عکس کم گرفتم، سرم شلوغ بود و کسی هم تو این بخش کمک نکرد، معمولا علی عکاس میشد که این دفعه نشد و یه گروهی برای خودش پیدا کرد و به گوشه ای خزیده بود، فقط برای غذا خوردن، سرو کله اش پیدا شد. 😀  ادامه مطلب »

پایانی دیگر

هر روز که میگذره یک قدم به پایان نزدیک میشیم روزها و ماه ها و سالها سپری میشن و غیر از خاطرات تلخ و شیرین چیزی نمیمونه، امیدوارم که گذر زمان و سپری شدن وقت در کارهای مفید توشه ای برای آخرت ما باشه و از کسانی نباشیم که فکر میکنیم داریم کار خوب انجام میدیم و بعد از رفتن متوجه بشیم که همه این کارها آلوده به ریا و سمعه و دیگر اغراض فاسد بوده. الغرض امروز دوره دیگری از درس سپری شد و با گروهی که حدود ۷ ماه در خدمتشون بودم، خدا حافظی کردم، پارسال تو همین روزها بود که پایان کلاسی را اعلام کردم، انصافاً انگار همین دیروز بود. به رسم سال گذشته امروز هم تعدادی عکس گرفتم که تقدیم میکنم. ادامه مطلب »

سامانه پیام کوتاه حوزه

login_howzeh-sms.irحوزه های علمیه چند وقتی است که به سمت و سوی اتحاد و مشارکت در برنامه های یکدیگر رفته اند که این اقدام خوب و مبارکی است اما کافی نیست و باید مراکزی عهده دار خرجهای حاشیه ای اونها هم بشن تا هزینه تمام شده بعضی خدمات اونها کمتر بشه، از جمله چیزهایی که در سالهای اخیر باب شده و متأسفانه تمرکز و سازماندهی مناسبی پیدا نکرده قضیه وب سایتها و سامانه های پیام کوتاه است که بعضیها در اثر نا آشنایی مبالغ هنگفتی برای این موارد پرداخت نموده اند. بر آن شدم تا یه حرکتی در این زمینه انجام بدم، اولین حرکت ثبت یک سایت و گرفتن نمایندگی پیام کوتاه است که اختصاصی برای حوزه ها و طلاب قرار دادم و البته دوستان نزدیک غیر طلبه هم ممکنه پذیرفته بشن. عمومی نشدن به خاطر دردسرهایی که میتونه این کار داشته باشه هست. دوستان غیر طلبه میتونن از سامانه پیام کوتاه نور خرید بکنن که تعرفه مناسبی داره و مال یکی از دوستان عزیز بسیجی ماست. افراد را خودم به صورت دستی ثبت نام میکنم و طبیعیه که فقط افراد آشنا و مورد اعتماد ثبت نام میشن. هزینه هم نزدیک قیمت خرید هست و فقط به حصول اصل سرمایه اکتفا میکنم. اعلام آمادگی میکنم که این سایت را به مراکز حوزوی بسپارم، اگه مایل باشند فقط اصل هزینه ما را بدن، میرم کنار. در خصوص راه اندازی وب سایت هم در خدمت مراکز حوزوی و طلاب محترم هستم، تماس بگیرن.

لینک سایت سامانه پیام کوتاه

لینک ثبت نام سامانه

ناهار مجردی با دوستان

بالاخره هر چیزی یه حدی داره، زن ذلیلی هم حدی داره 😀 امروز با تعدادی از دوستان و به صورت کاملاً مجردی، به گونه ای که هیچ کس فرزندی با خودش نیورده بود، به بیرون شهر رفتیم و جای همه شما خالی ناهار را اونجا صرف کردیم. این یک چیز بی سابقه و بی سابقه تر هم اینه که میهمانی از طرف بنده بوده. 😀 زحمت اصلی را هم دوستان کشیدن. البته همینجوری بی علت نبود. به افتخار دوست مستبصر یمنی بود که چند روزی تشریف اوردن ایران. هفته قبل به دلیل اشتغالات فراوان فقط چند بار و به مدت خیلی کمی تونستم ببینمش. امروز که جمعه بود، گفتم تلافی کنم و حسابی خدمتشون باشم. امسال به دلیل بارندگی مناسب، بیشتر نقاط سرسبز هست و کافیه چند کیلومتری از شهر دور بشید، متوجه سرسبزی و طراوت زمینهای اطراف جاده میشید. محل را یکی از دوستان انتخاب کرد و من اولین باری است که اونجا میرفتم. جنگل گنبوعه در جاده اهواز – حمیدیه. خیلی خوش گذشت، نماز جماعت در دل طبیعت و پس از آن کباب و ناهار دسته جمعی. جای همه دوستان خالی. ادامه مطلب »

مقررات مضحک

کشور ما به داشتن مقررات و قوانین بسیار، در بین کشورهای جهان معروفه و برای هر چیز کوچک و بی ارزشی ده ها نر و ماده و تبصره نوشته شده و منع و مجازات قرار دادن. برای بعضی ثبت نامها مدارکی میخوان که آدم نمیدونه باید از کجا تهیه کنه. جایی هم نیست که بشه اعلام کنیم و بگیم که این مقررات به این دلیل و اون دلیل درست نیست. بعضیاشون اینقدر مسخره هستن که کارکنان همون سازمان هم اذعان دارن و به یک سند فورمالیته رضایت میدن. باید کل ملت به این مقررات بخندن و همه بگن تا یکی پیدا بشه و یه چیزی از تو یه قانون برداره. برای نمونه چند مثال میزنم: ادامه مطلب »

اندر احوالات و نظرات ضد و نقیض

اولاً بگم که اصلاً قصد نداشتم این پست را بنویسم ولی یه بنده خدایی انگار دوست داره با همه چیز مخالفت کنه و از اون دست جوانانی هست که همیشه منتقدن و به زمین و زمان گیر میدن و غافل از اینکه بعضی گیر دادنهاشون مخالف یکدیگر هست و تناقضی تو نظراتشان ایجاد میشه که اگه کسی زحمت بکشه و اونها را بذاره پیش همدیگه، اگه منطقی و منصف باشن میفهمن که چه دسته گلی به آب دادن.

این دوست عزیز معلمی دلسوز و زحمت کش و صد البته معتقد به موازین تربیتی و اخلاقی هست. همه میدونن دوران کودکی و نوجوانی، تأثیر بسیار زیادی بر روی شخصیت آینده فرد داره و غالباً افراد موفق، خود را مدیون معلم یا معلمانی در دوره های مختلف تحصیل میدونن. در فرهنگ دینی ما هم نسبت به این مهم سفارشات بسیاری شده. در مثلها و حکمتهای شیرین فارسی نیز بسیار نسبت به رعایت موازین اخلاقی در مواجهه با نوجوانان، تأکید شده است.

سال گذشته و در یازدهم آبان پستی منتشر کردم تحت عنوان انجمن اولیاء و مربیان که میتونید به طور کامل و همراه با نظراتش مطالعه کنید. در اونجا بنده نسبت به برخورد معدود معلمانی که با بداخلاقی و تندخویی و متسفانه گاهی اوقات با تنبیه بدنی با کودکان و نوجوانان برخورد میکنن، انتقادی کردم. ایشان گویا حتماً با هرچیری و لو اینکه حق مسلم و مورد اتفاق تمام کارشناسان تربیتی باشه، باید مخالفت کنه و اونجا تمام قد از تنبیه بدنی و بدخلقی دفاع کرده و طبق عادت همیشگی خود مسائل را به دولت و حکومت و زمین و زمان مرتبط کردن و برای معلم حقی قائل شدن که درصورت وجود عقده های اقتصادی و غیره، میتونه عقده خودش را سر بچه های معصوم خالی کنه و بدون توجه به اثر مخرب برخورد خوش بر آینده آنها، فقط به فکر تشفی خاطر خودش باشه. نمونه ای از نظرات ایشان:

واقعا تشکر میکنم از آقای (اسمش رو نبر ) که از معلمان زحمت کش حمایت کرد .. معلمان قشر مظلوم جامعه که فقط با عشق ودلسوزی به فکر تعالی جامع هستند اما علاوه برکم لطفی مسولین نسبت به آنها بعضی اولیا که دوست دارندبچه هاشون لوس بار بیایند احساس میکنند معلم باید ناز بچه رو بکشه تا تو کلاس مودب باشه یا درس بخونه و به بچه نگه بالا چشمات ابروه …من به شما می پرسم آقای هردان آیا معلمی با مدرک لیسانس که فیش حقوقیش با یک انباردار دیپلمه شرکت نفت میلیونی تفاوت دارد و شب تا صبح رابرای تامین معیشت خانواده به شغل دوم و سوم می پردازدآیااعصابی باقی می ماند تا ناز بچتون روبکشه اونم تو کلاس های ۳۰ ۴۰ نفره؟ واقعا شان منزلت پایین نیامده چون معلم با عشق کار میکندرسالت انبیایی خود را ایفا میکند اما یک عده میخوان این شان و منزلت رو هر جور شده پایین بیارن… شماهم جای آقای اسکندری بودی بدتراز این حرفا رفتار میکردی ..پس جای این که معلم رو متهم کنید…ازش تشکر وقدردانی کنید .

در پست دیگری که در تاریخ  ۱۸ آبان همان سال تحت عنوان « درمورد نظرات انجمن اولیا و مربیان » نوشته بودم نظرات دیگری افاضه فرمودند:

وای چه جنجالی شد بحث …  دوست دارم از این بحث های جنجالی … من فقط تعجب میکنم از شما آقای هردان من تو وبلاگ شمااسم چهار تا روحانی بزرگوار را آوردم شما نظر منو سانسور کردید به ناحق اونوقت اجازه میدهید یه پسر ۱۸ ساله هرتوهینی که میخواد بکنه به همه این مهدی جای ۱۸ تاکتاب روانشناسی چهار تا کتاب اخلاق میخوند تامودب بشه و به بزرگتراش این همه توهین نکنه …اون که از خودش این همه تعریف میکنه کتاب خوندن ملاک نیست ادب داشتن مهمه.. من با این که بزرگتر از آقا سینا هستم امابه علت این که لطف کردن ۲ساعت علم و تخصص شون روبه من آموزش دادند ..من بارها به خاطر شوخی هایی که باهاشون کردم ازشون معذرت خواستم و الان هم معذرت میخوام چون ما مسلمانیم و شیعه امیرالمونین علی علیه السلام که می فرمایند هرکس به من کلمه ای بیاموزد مرا بنده خود قرار داده …و این جمله به نظر میاد فصل الخطاب این بحث ها باشه و راجب این که معلم بچه ها رو منحرف میکنه باید بگم مقصرمعلم نیست مقصرشما روحانیون بزرگوارین همین معلم هنرستان که گفتید این عقاید رو درهنگام ورود به آموزش و پرورش نداشته چون گزینش ها مختلف وجود داره در بدو ورود(بحث لیاقت که گفتم) و یه معلم کشکی معلم نمیشه اما جامعه خرابی که داریم باعث تغییر عقیدش شده حتما و این هم وظیفه روحانیون بزرگواره که از جنبه تبلیغی خود را تقویت کنند و با تالیف کتاب ها و منبر های زیبا و صدا و سیما که با این جریان های انحرافی و وهابی مقابله کنند پس مقصر معلم نیست

در همان پست:

کسی نگفت تبیه بدنی خوبه اصلا اما ما از جایگاه زیر سوال رفته معلم توسط مسولین و اولیا را مورد انتقاد قرار دادیم البته بگم شان معلم با این اولیا ها یا حقوق کم پایین نمیاد چون معلم رسالت انبیایی خود را انجام میدهد و عاشق است .. سینا جان هم با من موافق بود که اگر معلم که اون همه راجبش مشکلاتش گفتیم اگر در کلاس عصابانی شد و حرفی زد یا حتی کتک زد هیچ کس حق ندارد حرفی بزند …تاکید میکنم هیچ کس حق ندارد حرفی بزند چه از لحاظ شرعی که امیرالمونین علی علیه السلام فرمودند هرکس به من کلمه بیاموزد مرا بنده خویش قرار داده چه از لحاظ قانونی که با استناد به بند ۱ ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامی و وحدت ملاک از این ماده استنباط میشود موافق با عرف و سنت های جامعه ایرانی تنبیهی که معلم در حدود متعارف نسبت به شاگردان و دانش اموزان خود به عمل میارد فاقد جنبه مجرمانه بوده و مستوجب مجازات نمیشود ….بله تو محاکم ما هم پذیرفته شده معلم دانش آموز رو له هم کنه هیچ کس حق حرف زدن نداردو عرف هم خود معلم تعیین میکنه که چه جوری دانش آموز بی ادب رو ادب کنه … به هیچ کس هم مربوط نیست تمومش کنید دیگه 

و باز در همانجا:

من به همه معلمان عزیز میگم بزنند و بکشن این بچه های بی ادب رو خودم ازشون دفاع میکنم در دادگاه و در قیامت و چوب معلم گل است هرکس نخورد خل است این ضرب المثل چه زیباس … معلم نزنه شما پر رو ها  درس نمیخونید این برا من ثابت شده

البته ممکنه از خودش دفاع کنه و بگه این را درپاسخ فلانی یا فلان مطلب گفتم اشکال نداره قضاوت را میذاریم به عهده خوانندگان. پستها و نظرات هستن.

تگزاس اهواز

امروز یکی از دوستان عزیز را دیدم بهم گفت مدتیه مطلب جدید تو وبلاگت نیست، بهش قول دادم تو اولین فرصت جریانی را که دیروز اتفاق افتاده و هنوز تازه است را بنویسم. اما قبل از نقل جریان دیروز یه سری مقدمه را عرض میکنم.
یکی دیگه از دوستان، میگه محله، انگار شده تگزاس آمریکا و مدتیه صدای تیراندازی و تعقیب و گریز زیاد شده. حق هم داره نمیدونم چرا همه جریانات اطراف خونه ما اتفاق میفته. حدود دو هفته پیش مأموران نیروی انتظامی نیمه شب به یک خانه فسادی در کوچه پشت منزلمون حمله کرده و تعدادی از ارازل و اوباش را با مقداری مواد مخدر و مخلفات دستگیر کردن. مدتی بود که بچه های بسیج و اهالی محل، با گزارش نوشتن و دادن به دستگاه های مختلف خواستار برخورد با این افراد شدن که الحمدلله با حمله غافلگیرانه نیروی انتظامی و صد البته با درگیری و تیراندازی، مسئله ختم شد.
چند شب بعد، حدود ساعت ۳ بامداد صدای موتور سیکلتی که با سرعت از درب منزلمون رد شد باعث به کار افتادن دزدگیر ماشینم شد و سراسیمه از خواب پریدم و پنجره طرف خیابان را باز کردم و از سلامت ماشین مطمئن شدم. هنوز نخوابیده بودم که دوباره صدای دزدگیر در آمد و این بار جاروی رفتگر زحمت کش به ماشین خورد و صداش را در آورد. سعی کردم بخوابم که این دفعه صدای تیراندازی مانع شد، شاید ۲۰ تیر رد و بدل شد و ماشین دزدان و پلیس، کوچه ما را متبرک کردن 😀 الحمدلله اون شب هم موتورسواران متخلف و هم سارقان مسلح سیمهای برق توسط زحمت کشان شب بیدار نیروی انتظامی دستگیر شدند. ادامه مطلب »

تشییع جنازه

امروز رفتم تشییع جنازه ۴ جوان خوب و تحصیل کرده بسیجی شهرمون که متأسفانه چند روز پیش توی یه هتلی در مشهد دچار گاز گرفتگی شده و در جوار مقتدا و مرادشان، امام رؤف، جان به جان آفرین تسلیم کردند. مراسم بسیار باشکوهی بود و نمازشان توسط آیت الله جزایری، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اهواز، اقامه شد. بدینوسیله به همه همشهریان و دوستان آن عزیزان و بالخصوص بازماندگان آنان تسلیت عرض میکنم و برای آنان صبر جمیل و اجر جزیل از خداوند تبارک و تعالی خواستارم. عکسهایی از پیکر اون عزیزان در سایت قدس آنلاین بود که براتون میذارم. عکاس : محسن رحیمی.