شهادت امام حسن مجتبی(ع)

امروز هفتم ماه صفر، به روایتی روز شهات امام حسن مجتبی علیه السلام است، وقتی که قم و اصفهان بودم، یادم هست که همیشه، این روز به همین مناسبت درسها، تعطیل میشد و مجالس عزاداری برپا میگردید، اما همین روز هم ولادت امام موسی کاظم علیه السلام، نقل شده که صدا و سیما بیشتر به اون میپردازه و حتی اصلاً به قضیه شهادت اشاره نمیکنه، امسال متوجه شدم که اشاراتی به این موضوع داشتن و رادیو معارف، ویژه برنامه شهادت امام مجتبی علیه السلام را در شب شهادتش، پخش کرد که انصافاً برنامه خوب و قابل استفاده ای بود، من هم که تو مسیر یادمان شهدای هویزه بودم، و هر وقت تو ماشین باشم، رادیو معارف گوش میکنم، از برنامه، استفاده کردم و از تغییر رویکرد صدا و سیما، متعجب شدم، البته شبکه های دیگه را خبر ندارم و ممکنه این تغییر، فقط در رادیو معارف اتفاق افتاده باشه. به هر حال تغییر خوب و مثبتی است و گامی هر چند کوچک، برای رساندن صدای مظلومیت سبط اکبر پیامبر رحمت که حتی در بین شیعیان و محبینش هم مظلوم و غریب هست، میباشد.

یادمان شهدای هویزه

امروز به اتفاق تعدادی از طلاب مدرسه، و با برنامه ریزی بسیج مدرسه، جهت تجدید عهد با شهدای گرانقدر، راهی یادمان شهدای هویزه شدیم، در اثر اسقبال زیاد طلاب، ظرفیت اتوبوس تکمیل شد و مجبور شدم با ماشین شخصی برم، فرصت خوبی بود و خانواده را هم با خودم بردم، فضای معنوی و خوبی بود، تو مسیر، که البته بنده اشتباهاً از سمت حمیدیه و سوسنگرد، رفته بودم، ایستگاه های صلواتی مردمی، جهت استقبال و پذیرایی از زائران اربعین حسینی، به تعداد بالا به چشم میخورد و همه از رهگذران میخواستن که توقف کنن و از پذیراییشون استفاده کنن، تو ورودی سوسنگرد، مخزن گاز ماشین را پر کردیم و بر گشتیم تا به جاده فرعی یادمان رسیدم و بعد از حدود نیم ساعت، به محل مورد نظر رسیدیم، پس از اقامه نماز و قرائت فاتحه و زیارت، شام صرف شد و بعد از آن، قرار زیارت عاشورا بود ولی به خاطر تأخیر مداح، دیرتر برگزار شد، ما حدود ساعت ۹ شب بود که از یادمان به سمت اهواز حرکت کردیم، البته اتوبوس طلاب، دیرتر حرکت کرد و فکر کنم حوالی ساعت ۱۲ به حوزه رسیدن.

عیادت از جانباز مدافع حرم

امشب، به اتفاق بعضی از دوستان، به عیادت یکی از بچه های بسیجی مسجد رفتم، بسیجی دلاور آقای … که در مصاف با تکفیریهای جنایتکار، مجروح شده و چند روزی هست که به اهواز منتقل شده، چند روز را در بیمارستان، بستری بوده و الآن که مرخص شده، به منزلشون رفتیم، حال مساعدی نداشت و از ترخیصش تعجب کردم، وقتی شرح حال و برخورد مسئولین بیمارستان را برام نقل کردن، تعجبم بیشتر شد، بنده خدا با بی توجهی عمومی مسئولین، مواجه شده بود، به گونه ای که اگر در اثر تصادف رانندگی، به بیمارستان، مراجعه میکرد، بیشتر مورد تکریم واقع میشد، حتی پول نسبتاً کلان بیمارستان را ازشون مطالبه کردن، که با گذاشتن کارت شناسایی و تعهد پرداخت، گذاشتن از بیمارستان خارج بشه، انگار کسی منتظر نبوده که بنده خدا زنده برگرده و حتماً باید شهید میشد تا مورد احترام و تکریم قرار بگیره،!!! عنوان شهید مدافع حرم، در ماه های اخیر، خیلی به گوش میرسه و شهدای گرانقدری در راه دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت، به فیض عظیم شهادت نائل اومدن، جنگ، حتماً مجروحینی هم داره، اما متأسفانه عنوان جانباز مدافع حرم را تا به حال نشنیده ایم، جا داره که مسئولین، عنایت بیشتری به این جان برکفان مدافع حرم داشته باشن، اینها هم، عزیزترین سرمایه خودشون را در این مسیر گذاشتن و آمادگی کامل برای شهادت داشتن، لکن در اثر جراحات وارده، امکان ادامه نبرد، برایشان میسر نبود و مقدر شده که برگردند و حکایت کننده، ایثار و رشادتهای شهدا و جانبازان مدافع حرم باشند و وجود عزیزشان، چراغی خواهد بود برای زنده نگه داشتن روحیه ایثار و مجاهده در راه حق.

عمل کودک ۵ ساله

دیروز و در موعد مقرر و با وجود عدم تأمین هزینه عمل کودک ۵ ساله، با توکل به خداوند متعال مبلغی، به صورت قرض الحسنه جور کردم که با مبالغ جمع شده، ۲ میلیون تومان شد، کارت بانکی را شب قبل از عمل به یکی از دوستان طلبه دادم و ازش خواستم که سر موعد مقرر به بیمارستان برود و هزینه را حساب کند و در صورت امکان، برای بستری شدن، با مسئولین بیمارستان صحبت کند که در ابتدا، بیش از ۲ میلیون نگیرند تا فرصتی برای تأمین بقیه هزینه داشته باشیم، بنده خدا هم اول صبح به همراه خانواده کودک بیمار به بیمارستان مراجعه نمود، وقتی فیش واریز را که مبلغ ۲ میلیون علی الحساب نوشته بود را دید، خوشحال به بنده زنگ زد و گفت که بحمد الله بدون اینکه به کسی رو بزنم، خودشان ۲ میلیون بیشتر مطالبه نکردند، خدا را شکر کردم و منتظر ترخیص ماندم تا ببینم چه کار میشود کرد که بحمد الله امروز تر خیص، انجام شد و مبلغ، خیلی بالاتر نرفت و کلاً ۲ میلیون و ۴۶ هزار تومان شد. البته ایشان مراحل بعدی را در راه دارد و احتمالاً مدتها باید با کفش مخصوص راه برود که هر جفت آن حداقل ۵۰۰ هزار تومان است، لذا به این منظور و همچنین ادای قرض، همچنان به یاری خیرین نیازمندیم. در اینجا لازم است، از کلیه عزیزانی که در این امر خیر مساعدت نمودند کمال تشکر و قدردانی را بنمایم و امیدوارم که این تبرعات و مساعدتها مورد نظر و سبب خشنودی آقا و مولایمان حضرت مهدی آل محمد عجل الله تعال فرجه الشریف، قرار گرفته باشد و در سایه لطف و کرم آن وجود نازنین، همواره دست این عزیزان در کار خیر باشد و خداوند خیر دنیا و آخرت به آنها عنایت بفرماید.

دعوتی در رامهرمز

امروز به اتفاق تعدادی از طلاب و اساتید، دعوت بودیم برای صرف ناهار، منزل یکی از طلاب در شهرستان رامهرمز، اولین سفر بیرون شهر را با سمند، تجربه کردم، به حمد الله همه چیز، به خوبی و خوشی، انجام گرفت. فقط نماز جماعت مغرب و عشاء را از دست دادم، البته نماز ظهر و عصر مسجد را قبلاً از دست داده بودم و تو مسیر، به جماعت اقامه کردم، با وجود تلاش برای رسیدن به نماز مغرب و عشای مسجد، متأسفانه بعد از اذان رسیدم اهواز و به نماز نرسیدم.

خرید ماشین

امروز بالاخره پس از مدتها و بلکه سالها، صبر و انتظار، یک ماشین سمند ال ایکس مدل ۸۸ خریدم، این موفقیت را به خودم، خانواده محترم و کلیه دوستانی که در این امر مهم مشارکت داشتند، تبریک عرض مینمایم. 😀
راستش چند وقت پیش، قرار بود یک خودروی نو با شرایط و چک و اینجور حرفها بخرم، اما این تصمیم، همزمان بود با راه اندازی کمپین تحریم خودروهای نو ایرانی، بنده هم در این تحریم شرکت کرده و با وجود نیاز مبرم به خودرو، اقدام به خرید نکردم، قدرت خرید ماشین پلاک اروندی را هم ندارم و دیگه مجبور شدم یه دست دوم تمیز را امروز معامله کنم. ماشینهای بهتری هم بود ولی دیگه پولم نمیرسید، البته یه مقدار دیگه پول دارم اما گذاشتم برای تأمین هزینه عمل کودک ۵ ساله تا ان شاء الله عملش سر موعد انجام بشه و اگر مبلغ از طرف خیرین به طور کامل تأمین نشد، دچار بحران نشیم.

پسر ۵ ساله

پس از فراخوان و تأمین هزینه عمل دختر ۳ ساله به همت هموطنان عزیزمان، با کمک تعدای از طلاب، اقدام به راه اندازی گروه جهادی، جهت کمک به مستمندان و محرومین نمودیم، سایتی هم راه اندازی شده لکن چون هنوز گروه از نظر قانونی، ثبت نشده، اقدام به رونمایی آن نکردیم، چندی پیش، یکی از دوستان، شرح حال کودکی دردمند، از خانواده ای فقیر را برایم بازگو کرد که بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم، یک پای او از حدود ۶ ماهگی، دچار اختلال شده و کج گردیده، به طوری که حین راه رفتن، به شدت میلنگد. آنها را به سمت همان پزشک، راهنمایی کردم و به پشتیبانه حمایت خیرین و نیکوکاران، جهت تأمین هزینه عمل، قول مساعد دادم، از کلیه عزیزانی که در جریان عمل دختر ۳ ساله، نهایت سعی و کوشش و مساعدت خود را مبذول داشته اند، انتظار میرود که در این مورد نیز اقدامی نموده و ضمن شاد کردن قلب خانواده ای محروم، موجبات شادی آقا و مولایمان حجت ابن الحسن العسکری، عجل الله تعالی فرجه الشریف را فراهم نمایند.

تاریخ عمل ۱۰ آبان است.

مبلغ حدوداً ۶ میلیون تومان.

جهت پرداخت آنلاین، کلیک کنید.

وضعیت دختر ۳ ساله

پس از اعلام وضعیت دختر بچه ۳ ساله و مشارک کم نظیر مردمان سرزمین سبزمان، و بعد از آن، انجام موفقیت آمیز عمل جراحی، خانواده و خود این کودک معصوم بارقه های امید را در حال نظاره هستند و هر چند وقت یک بار، طی تماسی، احوال او را جویا میشوم و چند بار نیز از نزدیک ملاقاتش کردم، چندین بار پس از عمل، به پزشک، مراجعه شده و گچ پاهایش به طور کامل باز گردیده، اکنون میتواند دقایقی با تکیه به چیزی، روی پاهایش بایستد، مچ پاها حرکت میکند و به طور کلی امید به بهبود کامل او، روز به روز بیشتر میشود. از همه عزیزان درخواست دارم که در این ایام حزن و عزای سالار شهیدان، کلیه بیماران را دعا نمایند و بویژه این کودک رنج کشیده ۳ ساله را به یاد ۳ ساله امام حسین علیه السلام، مخصوصاً دعا نمایند. لازم به ذکر است که هنگام عمل تقریباً سه ساله بوده و اکنون تقریباً سه سال و نیم، سن دارد.

خاطره از یک شهید

این خاطره را مخصوصاً، بدون ذکر نام شهید یا مکان یادواره نقل میکنم، مطمئنم که خیلیها میدونن کی هست و جریان مال کجاست، افرادی هم که باید بخونن، میخونن و ان شاء الله متوجه بشن، البته اگر مقام و پست و مسئولیتشون، اجازه پذیرش حرف حق و بازگشت به ارزشهای مورد پسند و علاقه شهدا را بهشون بده.

یکی از شهدای گرانقدر، با همکاری تعدادی از بچه های یکی از مساجد، اقدام به برگزاری یادواره شهدای یکی از مناطق کرده بود، مراسم به خوبی و خوشی به پایان رسید و آخر برنامه، هنگام خروج جمعیت، یک آهنگ ملایمی پخش شد، فردای برگزاری یادواره، شهید بزرگوار را دیدم و از حسن برگزاری مراسم، تشکر کردم و به عنوان انتقاد، آهنگ آخر مراسم را مطرح کردم و گفتم که این در شأن شهدا نبود و بهتر بود، چیز دیگری پخش میکردید. شهید فرمود که اتفاقاً من کلی با پخش کننده آهنگ دعوا کردم، ادامه مطلب »

تعمیر رادیو

دوستانی که بنده را میشناسن، میدونن که از دوره نوجوانی و دوره راهنمایی و دبیرستان، علاقه زیادی به الکترونیک داشتم و ابتکارات بسیاری هم داشتم، سالها هم برای کمک هزینه، تعمیرات وسایل الکترونیک را در منزل، انجام میدادم، یه خاطره ای از اون زمان دارم که امشب، یکی از طلاب محترم مسجد به یادم اورد، خاطره البته مربوط به پدر بزرگوار ایشان هست و خودش اون موقع، یا به دنیا نیامده و یا خیلی کوچیک بوده، خاطره را قبلاً خودم براش تعریف کرده بودم و امشب یادآوری کرد و تصمیم گرفتم که تو وبلاگ بنویسمش، اسم کسی را هم نمیارم تا شر درست نشه و کسی شاکی نشه. 😀  ادامه مطلب »