بد شانسی

معمولاً شنبه‌ها شلوغتر از روزهای دیگه هست، یک یا دو روز فبلش تعطیل بوده و دانش‌آموزان با بی‌حالی میرن کلاس، بیدار شدن خودش حکایت دیگری داره، برای همین هم انگاری بعضی کارها توهم دیگه میره و یه جورایی به هم میپیچه، اما کارای امروز من از این قبیل نبود. امروز صبح حدود ساعت ۶ صبح برای رسوندن پسرم به پادگان حرکت کردم، بنزین نداشتم و خدا خدا میکردم تا پادگان برسم، پیش پادگان پمپ بنزین بود و بحمدالله تا پمپ بنزین دوام اورد، تا اینجا که خوش شانسی بوده. 😀 اما تو راه برگشت حدفاصل بین میدان نخل و چهارشیر چرخ عقب ماشین پنچر شد. زاپاس هم یکی دو ماه پیش پنچر شده بود و بردمش برای پنچرگیری، اما دیگه تایرش رمقی نداشت و گفت باید عوض بشه، من هم امروز و فردا کردم تا اینکه امروز گرفتار شدم. 😀 ماشین را همونجا گذاشتم و تا چهارشیر قصد پیاده روی داشتم که آقای محترمی سوارم کرد. چهارشیر ماشین گرفتم برای حصیرآباد و اومدم منزل، هر روز زود می‌اومدم و تقریباً ۴۵ دقیقه فرصت داشتم برای مطالعه درسی، اما امروز دیر شده بود. علی را باید میرسوندم مدرسه، با مصیبتی بیدارش کردم و یه صبحانه حاضری بهش دادن و با سلام و صلوات آماده شد، تاکسی گرفتم و روانه‌اش کردم و خودم با خیال راحت نشستم به مطالعه‌ام رسیدم، بعدش رفتم حوزه و حدود ۴۵ دقیقه اونجا بودم، یکی از دوستان لطف کرد و به اتفاق ایشان با ماشینش رفتیم ماشین را بیاریم، قبلش هم لطف یکی دیگه زاپاس بهم داد. تو راه رفتن بودم که یکی از مسئولین یه مدرسه دیگه زنگ زد و گفت که اینترنتشون قطعه و امروز امتحان سراسری طلاب مبتدی هست و اگه میشه یه نفر بیاد از شما سؤالات را بگیره، من که به کلی امتحان امروز را فراموش کرده بودم، بهش گفتم بفرسته پیش فلان کس هماهنگی لازم را انجام میدم، سؤالات از طریق اینترنت تو کارتابل بنده میاد، باید هرچه سریعتر برمی‌گشتم، قبلش قصد داشتم برم یه جفت تایر بخرم ولی وضعیت که اینطور شد، سریع برگشتم مدرسه، به خیابان مدرسه که رسیدم دیدم که اوضاع بدی پیش اومده، یه تیر برق در حال افتادن بود و ماشینهای سازمان برق ایستاده بودن و … دیگه بعدش را بخونید، برق قطع، در نتیجه اینترنت و پرینتر هم قطع 😀 این درحالی بود که حدود نیم ساعت به امتحان مونده بود، این اکیپی که دیدم مشغول کار بودن، فکر نمی‌کنم تا یکی دوساعت دیگه بخوان برق را وصل کنن. بحمد الله چیزی که قطع نبوده موبایل بود با مرکز مدیریت تماس گرفتم و هماهنگی کردم و یکی دو تماس دیگه گرفتم و یه نفر که اون طرفا بود را معرفی کردم برای دریافت سؤالات امتحانی که الحمدلله بالاخره امتحان سر ساعت برگزار شد اون هم در گرما و شرجی امروز.

۲ نظرات

  1. سلام شیخ واقعیتش نظری نداشتم لکن اومدم نظر بدم تا مطلبتون بدون نظر نباشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *