خدمت سربازی

بالاخره بعد از مدتها انتظار، روز موعود فرا رسید و یه نفر رفت خدمت این عکس دو روز قبل از رفتنش گرفته شده، صبح یکشنبه ۲۰ آذر ماه اعزامشون بوده که خودم رسوندمش، با کمال تعجب عصری برگشت با یه هفته مرخصی 😀 خدمت هم خدمت زمان قدیم. چقدر انتظار کشیدیم تا یه مرخصی ۳ روزه بهمون دادن.

حال و هوای این روزها

بعد مدتها یه فرصتی پیش اومد که یه پست بنویسم. این ایام حزن و اندوه را به همه عزیزان تسلیت عرض میکنم. دهه اول محرم با اینکه منبر نداشتم ولی سرم شلوغ بود. پنج روز اول حوزه هم باز بود و از روز ششم تعطیل شد. امسال اولین ماه محرمی هست که مسجدمون بسیج داره، هماهنگی منبریها طبق سنوات گذشته با من بود، هر سال دهه اول منبر عربی برگزار میشه، ادامه مطلب »

قالب محرم

به مناسبت ماه محرم، ماه حزن و عزای اهل بیت میخواستم قالب وبلاگم را عوض کنم هر چی شتم قالب مناسبی نیافتم برای همین از دوست عزیز، آقای مهدی مفتوحی خواهش کردم که زحمت یه قالب خوب را بکشه، ایشان هم لطف کرده و این قالبی را که الان میبینید را درست کرد. شما هم میتونید این قالب را برای وبلاگتون استفاده کنید، البته اگه سیستم شما وردپرس باشه.

دانلود قالب

همچنین این قالب توسط پرشیا اسکین نیز منتشر شده است.

پیشواز محرم

حاجیان جمعند دور هم همه

پس کجا رفته حسین فاطمه

حاجیان رفتند یکسر درمنا

پس چرا او رفته سوی کربلا

او بجای موی سر، سر میدهد

قاسم و عباس و اکبر میدهد

سعی حج او، صفا با خنجر است

مروه اش قبر علی اصغر است

ناهار در فضای آزاد

بالاخره امروز یه فرصتی شد که پستی بنویسم. دوران طلایی تابستان تمام شد و با وجود اینکه تقریباً آی دی من شبانه روز روشنه اما کمتر پای سیستم هستم. سفر قم هم خیلی زود تموم شد و میخواستم یه پست در باره اون بذارم که دیگه فرصت نشد. ادامه مطلب »

عید غدیر خم

سالروز فرا رسیدن عیدالله الاکبر، عید ولایت و امامت را به تمامی عزیزان تبریک عرض مینمایم. در شهر قم و در جوار کریمه اهل بیت دعاگوی همه عزیزان هستم.

اطلاعیه

بسمه تعالی

ضمن عرض تبریک فرا رسیدن عید قربان، میلاد امام هادی علیه السلام و عیدالله الاکبر، به اطلاع کلیه دوستان عزیز می‌رساند که اینجانب به همراه یک هیئت ۳۰ نفری از طلاب در روز دوشنبه(شب عید سعید غدیر خم) عازم شهر مقدس قم هستم و تا آخر هفته اونجا خواهم بود. لذا عزیزانی که مایلند ملاقاتی با این حقیر داشته باشند. در این ایام فقط در حرم مطهر میتوانم قرار ملاقات بگذارم. اونهایی که شماره موبایلم را دارن که فبها اونهایی که ندارن تو نظرات شماره بدن تا براشون ارسال کنم. قابل توجه آقا وحید عزیز که به هیچ وجه نمیتونم بیام منزلشون، پس خواهشاً اصرار نفرمایند. 😀 . منزل آقای میرسالاری استثنائی است و در صورت فرصت کافی یکی دوساعت مزاحمشان خواهم شد.

این اطلاعیه صرفاً جهت اطلاع رسانی و احیاناً خاتمه دادن به مباحث داغ چند روز گذشته در دو سه پست اخیر بوده و ارزش دیگری ندارد. 😀

درمورد نظرات انجمن اولیا و مربیان

دوستان عزیز پست قبلی موجب اظهار نظرهای متعددی از شما شده. لطفاً‌ تو بحث به همدیگه توهین نکنید. خواستم یه میانجگری بکنم و مصالحه‌ای ایجاد کنم بین عزیزان. به نظرم حرف همه عزیزان درست و خوبه، هر کدوم مسأله را از جهتی بررسی کرده. آقا مهدی از منطقه‌ی محرومی هست مثل بنده، ایشان در غرب و بنده در جنوب غرب هر دو هم محرومیت را لمس کرده‌ایم. نمیخوام بگم دیگر عزیزان تو ناز و نعمت بزرگ شدن. نه امکانات آموزش و پرورش واقعاً متفاوته. بنده قم زندگی کردم، اصفهان هم بودم، واقعاً قابل قیاس با مناطق محروم و دور از مرکز نیستن مطمئناً تهران خیلی بهتر هست. زمان قبل از انقلاب را هم یادمه. کلاس چهارم بودم که انقلاب شد. آموزش و پرورش اون زمان واقعاً با این زمان تفاوت اساسی داشت. ادامه مطلب »

توضیح در باره نظرات

بخش نظرات را از کار انداختم. یعنی اومدم ابروش را درست کنم زدم چشمشو کور کردم. 😀 از دیروز یه روبات بیکار افتاد به جون وبلاگم و هر چند دقیقه یه نظر میداد. همه نظرات هم به صورت ایمیل برام میرسید. رفتم یه افزونه برای سؤال امنیتی نصب کردم و برای فعال کردنش یه کد داده بود که بذارم تو بخش نظرات هر چی گفت انجام دادم ولی نمیدونم چرا اینطوری شد. علی آقا هم خواب بود و اول صبح رفت مدرسه و تا الان که برنگشته. میدونم تا ببینه متوجه میشه و با انگشتان جادویی یه وردی براش مینویسه و درستش میکنه. اینقدر سریع انجام میده که متوجه نمیشم چکار میکنه.

انجمن اولیا و مربیان

دیروز برای علی تو مدرسه یه اتفاق افتاده بود و یکی از معلم‌ها دعواش کرده. کلی شاکی بود و ازم خواست برم مدرسه. یکم علی مقصر بوده. البته برخورد اون معلم هم درست نبود. از قضا همین دیروز دعوتنامه انجمن اولیا و مربیان را داده بودن. دیشب زنگ زدم به مدیرشون و مراتب اعتراض را به عرض ایشان رسوندم و ازش خواستم که امروز تو جلسه صحبتی داشته باشم. اون هم انگار سخنران نداشت و از خدا خواسته سریع قبول کرد 😀 ادامه مطلب »